Videos relacionados con comprar متن پدر و مادر

Informaciona

Comparte y descubre información

  • پسربچه گم شده در جنگل های ژاپن پس از یک هفته زنده پیدا شد

  • پس از کودک هجده ماهه فلسطینی پدر نیز بر اثر آتش سوزی عمدی درگذشت

    پدر کودک هجده ماهه فلسطینی که در آتش سوزی عمدی هفته گذشته در روستایی در نزدیکی شهر نابلس جان خود را از دست داده بود، به دلیل شدت جراحات درگذشت.

    هفته گذشته خانه آقای سعد دوابشه که اکنون جان خود را از دست داده، در آتش سوخت. این آتش سوزی به یهودیان افراطی ساکن شهرکهای کرانه غربی نسبت داده شد.

    علی، فرزند هجده ماهه خانواده، نخستین قربانی آتش بود که همان روز درگذشت. پدر، مادر و برادر چهار ساله وی، همگی در بیمارستانها بستری شدند و اینک پدر خانواده دومین قربانی این حمله است.

    اکنون انتقادات بسیاری متوجه دولت حاکم بر اسراییل شده است که نمی تواند از فلسطینیان ساکن کرانه غربی برابر یورش تندرویان محافظت کند. رهبران کنونی اسراییل و مقامات ارشد این کشور نیز حمله اخیر را تروریستی خوانده و آن را محکوم کرده اند.

    Ver video "پس از کودک هجده ماهه فلسطینی پدر نیز بر اثر آتش سوزی عمدی درگذشت"

  • دایان کروگر در نقش مادرخوانده آبراهام لینکلن

    فیلم فرشتگان، به کارگردانی جی ادواردز، فیلمی در ژانر درام و تاریخی است که سال های شکل گیری شخصیت آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهوری آمریکا را به تصویر می کشد. فیلم، ابتدا بر رویدادهای سال ۱۸۱۷ یعنی زمانی که تازه ۴۰ سال از اعلام استقلال آمریکا می گذرد و آبراهام ۸ ساله، کودکی اش را در کلبه کوچکی در یک مزرعه در ایندیانا سپری می کند، متمرکز می شود. دو زن در شکل گیری شخصیت او نقش اساسی دارند که یکی از آنها سارا لینکلن مادر خوانده اوست.

    در این فیلم، دایان کروگر بازیگر آلمانی در نقش سارا لینکلن مادرخوانده او ایفای نقش می کنند.

    دایان کروگر: “وقتی سناریوی فیلم را به دست گرفتم شگفت زده بودم. از خود می پرسیدم آیا بیشتر آمریکایی ها چنین تمایلی دارند که یک آلمانی این نقش را بازی کند؟ اما ادواردز کارگردان و نویسنده سناریو گفت مرا انتخاب کرده زیرا در آن زمان همه اروپایی بودند و برای او مشکل بود یک آمریکایی معاصر را بیابد که چهره ای اروپایی داشته باشد.”

    کروگر می گوید در جریان ساختن فیلم بسیار آموخته است. به ویژه در زمینه تاثیر بسیار نیرومند سارا لینکلن، مادر خوانده آبراهام لینکلن بر قوام یافتن شخصیت او.

    دایان کروگر: “توجه به این مسئله برای دریافتن اینکه چرا او توانست رئیس جمهور بشود مهم است. سارا بود که پدر آبراهام را متقاعد کرد که او را به مدرسه بفرستد. اولین کتاب ها را او در اختیار آبراهام گذاشت، در حالی که خودش خواندن نمی دانست. آبراهام پس از ترک زادگاه خود و تا زمان مرگش، تقریبا هرگز با پدر خود دیدار نداشت، در حالی که همیشه درباره مادر خوانده خود سخن می گفت.”

    در فیلم فرشتگان، جیسون کلارک در نقش توماس لینکلن پدر آبراهام و بریت مارلینگ در نقش نانسی لینکلن مادر او ایفای نقش می کنند. این فیلم از هفتم نوامبر اکران عمومی می شود.

    Ver video "دایان کروگر در نقش مادرخوانده آبراهام لینکلن"

  • انتقال جسد کودک سه ساله سوری به همراه برادر و مادرش به استانبول

    جسد آیلان، کودک سه ساله سوری که در سواحل بودروم ترکیه پیدا شده و تصاویر آن در سراسر جهان پخش شد، همچنان خبرساز است و جزئیات این حادثه که به مرگ این کودک و برادر پنج ساله و مادرش منجر شد، بیش از پیش بر ملا می شود.

    پدر این دو کودک گفته بود که فرزندانش هنگام واژگون شدن قایق از دست او لیز خورده و غرق شدند.

    تیما کردی، خواهر پدر این دو کودک هم، در این باره به رسانه ها گفت: «آنها دوازده نفر بودند که سوار بر قایق شدند.برادرم با ناراحتی به قاچاقچی گفته بود که من دو برابر قیمت قایقهای لاستیکی به شما پول داده ام. نباید دوازده نفر را سوار کنید. قایق خیلی سنگین می شود. اما قاچاقچی گفته بود ناراحت نباشید، من تاکنون صدها بار این کار را کرده ام. خیلی امن است.»

    بنابر گزارشها، اجساد این مادر و دو کودکش به استانبول آورده شده اند و قرار است از آنجا به زادگاهشان در کوبانی منتقل شده و در آنجا دفن شوند.

    پدر این خانواده گفته بود که پس از رد درخواست پناهندگی اش از کانادا مجبور به مهاجرت به اروپا شد. کانادا این موضوع را تکذیب کرده و اعلام کرد که او درخواست پناهندگی نداده است.

    Ver video "انتقال جسد کودک سه ساله سوری به همراه برادر و مادرش به استانبول"

  • کودک آفریقایی درون چمدان، به آغوش مادرش بازگشت

    قاچاق یک پسر بچه هشت ساله ساحل عاجی در چمدان، نماد غم انگیزی از تلاش مهاجران برای رسیدن به اروپاست. این پسر بچه که در چمدانی جا سازی شده بود تا به اسپانیا رسانده شود، سرانجام روز دوشنبه و بعد از آزمایش ژنتیک به آغوش مادرش بازگشت.

    پلیس شهر سئوتا اسپانیا، هفتم ماه می در حالی که چمدان ها را اسکن می کرد متوجه حضور این پسر بچه داخل یک چمدان شد. پدر این کودک به اتهام تلاش برای قاچاق او به اسپانیا در بازداشت به سر می برد.

    وکیل این خانواده گفته است که آنها وثیقه آزادی پدر این کودک را پرداخته اند و او بزودی آزاد خواهد شد.

    پدر و مادر این کودک به طور قانونی در اسپانیا اقامت دارند اما بخاطر اینکه حقوق آنها زیر حد قانونی (۱۳۳۳ یورو در ماه) است نتوانستند از مجاری قانونی فرزندشان را وارد خاک اسپانیا کنند.

    چمدان حاوی ادو کواتارا، پسر بچه هشت ساله، توسط یک زن ۱۹ ساله حمل می شده که هویت او فاش نشده است.

    Ver video "کودک آفریقایی درون چمدان، به آغوش مادرش بازگشت"

  • مستندی از «امی واینهاوس» خشم خانواده او را برانگیخت

    فیلم مستندی درباره امی واینهاوس، خواننده بریتانیایی که اول مرداد سال ۱۳۹۰ بر اثر مسمویت الکلی درگذشت واکنش منفی پدر او را برانگیخته است. میچل واینهاوس، مستند سینمایی درباره زندگی غم انگیز دخترش را دروغین و غیر واقعی دانسته است.

    خانواده واینهاوس در ابتدا و پس از تماشای نسخه اولیه این فیلم مستند تلاش کردند که جلوی انتشار آن را بگیرند اما آنها از جمله جنیس، مادر امی، تنها اجازه دادن نظری مشورتی داشتند و حق تائید یا رد مستند را نداشتند.

    کارگردان این فیلم آصف کاپادیا است که برای مستند «سنا» درباره آیرتون سنا، راننده سابق فرمول یک، برنده جایزه بفتا شده بود.

    پدر امی از اینکه این فیلم، او و رای کوزبرت، مدیر سابق امی و بلیک فیلدر سیویل، شوهر سابق او را به عنوان خائنان به او معرفی می کند شکایت دارد.

    میچل واینهاوس می گوید: «آنها تلاش کردند یک فیلم هالیوودی جنجالی بسازند و فراموش کردند که این یک مستند است. در نتیجه فیلم دارای یک قهرمان است و خائنانی دارد که من، ری و بلیک هستیم. در پایان فیلم، قهرمان که امی است می میرد. آنها به عمد من را در بدترین حالت نشان داده اند و چیزهایی گفته اند که

    Ver video "مستندی از «امی واینهاوس» خشم خانواده او را برانگیخت"

  • نزدیک به دو میلیون یورو غرامت، برای دو نوزاد جابجا شده در یک کلینیک فرانسه

    دو خانواده در جنوب فرانسه که بیست سال پیش بدلیل اشتباه زایشگاه، فرزندانشان جابجا شده بود، بیش از یک میلیون و هشتصد هزار یورو خسارت گرفتند.

    این اتفاق در یک کلینیک در شهر کن، هنگامی رخ داد که هر دو نوزاد بدلیل زردی در یک دستگاه قرار گرفتند و یک پرستار، آنها را اشتباهی به مادران تحویل داد.

    مانون سرانو، یکی از این دختران که اکنون بیست سال سن دارد می گوید با این حکم دادگاه، فصل تلخی از زندگی اش خاتمه می یابد.

    او گفت: «پول برای من هیچ معنایی ندارد. چیزی با پول تغییر نمی کند. مهمترین مسئله این است که این کلینیک دیگر نمی تواند مادران را سرزنش کند. اکنون ثابت شده که این کلینیک است که باید سرزنش شود. همه آنها باید مسئولیت این عمل وحشتناک را تا آخر عمر بدوش بگیرند.»

    به مرور زمان، هر دو مادر متوجه شده بودند که کودکشان شباهتی به پدر و مادر خود ندارد. حتی، پدر مشکوک مانون، خانواده اش را ترک کرد. در سن ده سالگی، یک آزمایش دی ان ای، ثابت کرد که کودک، دختر بیولوژیکی خانواده نیست.

    با این حال، هر دو خانواده تصمیم گرفتند کودکان خود را عوض نکنند.

    Ver video "نزدیک به دو میلیون یورو غرامت، برای دو نوزاد جابجا شده در یک کلینیک فرانسه"

  • فلسطینیان کرانه باختری برابر یهودیان پستهای ایست و بازرسی دایر کردند

    فلسطینیان در کرانه باختری پستهای گشت و بازرسی شبانه دایر کرده اند، تا خود و مناطق مسکونیشان را از گزند حملات یهودیان افراطی مصون نگه دارند. این اقدام در پی یورشهای اخیر یهودیان شهرک نشین به فلسطینیها، کشته شدن پدر و فرزند یک خانواده فلسطینی در آتش سوزی و بالا گرفتن تنش در کرانه باختری صورت می پذیرد.

    منتصر، جوانی فلسطینی که در پست ایست و بازرسی در روستای ترسعیا در کرانه باختری فعالیت می کند، می گوید: «ما اینجا کنترل می کنیم که آیا عابران سلاح، ابزار سرقت و چیزهایی از این گونه دارند یا نه. چون یهودیهای بسیاری از این منطقه عبور می کنند و ممکن است مشکل آفرین باشند، خانه آتش بزنند و یا هر کار دیگری هم ممکن است بکنند.»

    گزارشها حاکی از آن هستند که فلسطینیان دایرکننده پستهای بازرسی، در جریان بازرسیها تاکنون موفق به کشف تعدادی ابزار خطرآفرین شده اند.

    هفته گذشته، یهودیان افراطی با بمبهای آتشزا شبانه به خانه یک فلسطینی حمله کردند. در اثر آتش سوزی در این خانه، تاکنون پدر و کودک هجده ماهه خانواده جان خود را از دست داده و مادر و یک کودک چهار ساله در بیمارستان بستری هستند.

    Ver video "فلسطینیان کرانه باختری برابر یهودیان پستهای ایست و بازرسی دایر کردند"

  • مادری پسرش را در چمدان با خود برد

    تصاویر اسکنر پلیس اسپانیا از پسربچه ای اهل ساحل عاج که در یک چمدان به خاک این کشور قاچاق شده بود، باعث شگفتی بسیاری شده و گرفتاری های دلخراش مهاجران را برای رسیدن به اروپا دوباره مورد توجه قرار داده است.

    این پسر بچه که «اَدو کواتارا» نام دارد، روز هفتم ماه مه، پس از اسکن چمدان مادرش توسط پلیس در شهر اسپانیایی سئوتا واقع در شمال آفریقا پیدا شد. پدر این کودک که در اسپانیا به سر می برد نیز به اتهام تلاش برای ورود قاچاقی فرزندش به خاک این کشور بازداشت شده است.

    همزمان، آزمایش دی ان ای از افراد این خانواده صورت گرفته است تا نشان دهد که این کودک به آنان تعلق دارد یا خیر. اما مادر او به خبرنگاران می گوید: «من تمام مدارکی را که نشان می دهند او پسر من است دارم. من همه این مدارک را دارم.»

    طبق قوانین اسپانیا پدر و مادر او که اجازه اقامت و کار در این کشور را دارند، به دلیل نداشتن درآمد کافی حق انتقال فرزندان خود به اسپانیا را ندارند. به گفته برخی رسانه های اسپانیایی درآمد والدین این کودک حدود پنجاه یورو کمتر از میزان مجاز بوده است. بنابراین آنان سعی کرده اند به کمک قاچاقچیان، او را به شکل

    Ver video "مادری پسرش را در چمدان با خود برد"

  • ونسان لامبر در کشمکش میان بودن یا نبودن

    در سالهای اخیر با به جریان افتادن پرونده پزشکی و قضایی ونسان لامبر، موضوع اوتانازی (حق مرگ آسان) در مرکز توجه مخالفان و موافقان قرار گرفته است.

    ونسان لامبر سال ۲۰۰۸ میلادی در پی تصادف جاده ای دچار ضایعات مغزی جبران ناپذیر شد. پس از این تصادف او در بیمارستانی در شهر رنس فرانسه در حالت نباتی زنده نگه داشته شده است.

    همسر و برخی وابستگان ونسان لامبر موافق پایان دادن به زندگی او هستند حال آنکه پدر و مادر او معتقدند که فرزندشان توانایی بازگشت به زندگی طبیعی را دارد.

    ژوئن ۲۰۱۴ دادگاه عالی فرانسه به پزشکان اجازه قطع سیستم مصنوعی و پایان دادن به زندگی بیمار را داد.

    ژوئن ۲۰۱۵ دادگاه حقوق بشر اروپا نظر دادگاه فرانسوی را برای پایان دادن به زندگی نباتی ونسان لامبر تاکید کرد.

    راشل لامبر همسر او گفت: «گمان می کردم که با تصمیم دادگاه اروپا، به ونسان احترام گذاشته خواهد شد. ولی اینچنین نیست.»

    مادر آقای لامبر نظر مخالفی دارد: «بیمارستان و پزشک از دادستانی درخواست بالا بردن شرایط امنیتی را کرده اند. این به این معناست که آنها اعتراف می کنند که فرزندمان زنده است و آنها می خواهند مراقب او باش

    Ver video "ونسان لامبر در کشمکش میان بودن یا نبودن"

  • دختر ویتنی هیوستون با مرگ دست و پنجه نرم می کند

    آخرین گزارشها از وضعیت بابی کریستینا براون، تنها دختر ویتنی هیوستون ستاره فقید موسیقی پاپ، که شش روز پیش در وان حمام خانه اش در جورجیا یافت شد، حکایت از آن دارد که او همچنان با مرگ دست و پنجه نرم می کند.

    برخی گزارشها نیز از مرگ مغزی این دختر جوان بیست و یک ساله حکایت دارد ولی بابی براون، پدر او این خبر را تکذیب کرده است.

    ویتنی الیزابت هیوستون، مادر کریستینا که خواننده سبک پاپ، بازیگر، تهیه کننده فیلم و مدل آمریکایی بود، در فوریه سال 2012 در هتل هیلتون بورلی هیلز در کالیفرنیا در سن چهل و هشت سالگی درگذشت.

    علت مرگ او، خفگی در وان حمام اعلام شد. وی قبل از از حادثه، مواد مخدر از جمله کوکایین مصرف کرده بود.

    Ver video "دختر ویتنی هیوستون با مرگ دست و پنجه نرم می کند"

  • ادای احترام به جان باختگان گروگان گیری در سیدنی استرالیا

    خانواده ها و بستگان دو تن گروگان کشته شده در گروگانگیری سیدنی، روز پنجشنبه مراسم یادبودی را در میدان مارتین یعنی محل وقوع حادثه برگزار کردند.

    حاضران در مراسم روز پنجشنبه، با نهادن صدها دسته گل یاد کاترینا داوسون ۳۷ ساله، وکیل دادگستری و مادر سه فرزند و توری جانسون دیگر قربانی این گروگانگیری را گرامی داشتند.

    کن جانسون پدر توری جانسون گفت: “در این غم و اندوه، تنها یک نکته را می خواهم یادآور شوم، اینکه عشق توری به انسان شدید اما شجاعتش بی اندازه بود.”

    در عین حال پلیس استرالیا روز پنجشنبه از اجرای یک طرح شناسایی و عملیاتی ضد تروریسم در سراسر سیدنی خبر داد. پلیس گفته است که این طرح ربطی به گروگان گیری روز سه شنبه در کافه لینت ندارد و ادامه طرحی است که در ماه سپتامبر منجر به دستگیری ۱۵ نفر در ارتباط با گروه داعش شده بود.

    Ver video "ادای احترام به جان باختگان گروگان گیری در سیدنی استرالیا"

  • مستند «آخرین آدم ربایی»، خاطرات یک دزد دریایی واقعی در سومالی

    فیلم مستند «آخرین آدم ربایی» (Last hijcack)، ساخته تامی پالوتا، کارگردان و تهیه کننده آمریکایی داستان واقعی آدم دزدی را در سومالی، از نگاه یک دزد دریایی کهنه کار به نام محمد را به تصویر می کشد.

    محمد بر سر دوراهی است. او باید بین یک زندگی عادی و دنبال کردن کار دزدی دریایی یکی را انتخاب کند. وی می خواهد قبل از مراسم عروسی اش آخرین آدم ربایی را انجام دهد تا پولی به جیب بزند. وی در مصاحبه هایی خطرات و جذابیتهای حرفه اش را شرح می دهد.

    پالوتا، کارگردان ۴۶ ساله آمریکایی، اهل تگزاس می گوید: «پدر مادر و نامزد محمد می خواستند مانع از این شوند که وی به کار دزدی دریایی ادامه دهد. آنها در عین حال از او پول هم می خواستند. در فیلم می بینیم که او هم مشغول آماده کردن مراسم ازدواج و ارتباط با پدر و مادر و فرزندانش است، و هم خودش را برای انجام یک آدم ربایی آماده می کند. با خود می اندیشد که این آخرین باری است که دست به آدم ربایی می زنم.»

    فیلم با ترکیب انیمیشن و ویدئوهای واقعی و مستند ساخته شده است. انیمیشن در فیلم برای نمایش بخشهایی به کار رفته که ویدئوی مستند آن در دسترس نبوده است، مثل صنه های آدم ربایی های که محمد واقعا انجام داده یا نشان دادن خاطرات و رویاهای او.

    پالوتا در مورد ترکیب انیمیشنها با ویدئوهای واقعی در فیلم می گوید:«یک نقاش هلندی داشتیم که با رنگ روغن روی بوم نقاشی می کشید. این نقاشی های را تبدیل به انیمیشن سه بعدی می کردیم تا به آنها حالت طبیعی تری بدهد. این کار یک جورهایی جنبه خشک انیمیشن را از آن می گرفت، رنگها راتغییر می داد و آنها را واقعی تر می کرد. کار سختی بود. می خواستیم فیلم، بین ویدئهای واقعی و انیمیشن در حرکت باشد. نیمی خواستیم بیننده از داستان خارج شود.»

    فِمک وولتوتینگ، همسر هلندی پالوتا که فیلمسازی مستقل است، در ساخت این فیلم با وی همکاری کرده است.

    فیلم مستند «آخرین آدم ربایی» هم اکنون در برخی از سینماهای نیویورک و لوس آنجلس نمایش داده می شود. همچنین می توان آن را به صورت ویدئوی درخواستی در اینترنت دید.

    Ver video "مستند «آخرین آدم ربایی»، خاطرات یک دزد دریایی واقعی در سومالی"

  • نگاهی به سه طرح آموزشی برنده جایزه "وایس"

    در این برنامه از سلسله برنامه های جهان دانش، نگاهی می اندازیم به سه طرح آموزشی از شش طرح برجسته ای که امسال برنده جایزه ابتکار بین المللی در زمینه آموزش و پرورش (وایس) در دوحه بوده اند.

    وقتی کودکان برای کمک به خانواده ناگزیر از ماندن در خانه و یا کار در مزارع باشند، از مدرسه دور می مانند. در چنین شرایطی چه برنامه درسی می تواند آنها را در ارتباط با کلاس درس نگهدارد؟

    در مناطق روستایی پرو که نرخ فقر تا بالای ۵۴ درصد می رسد، کودکان ناچارند برای تامین معاش خانواده در خانه کار کنند. در چنین شرایطی پدر و مادر از ابزار لازم برای آموزش کودکان برخوردار نیستند، زیرا مدارس استاندارد با نیازهای جوامع روستایی سازگاری و انطباق ندارد. مسافت طولانی بین خانه و مدرسه و تفاوت تقویم های کشاورزی و آموزشی، موجب ترک تحصیل، فقر، و نبود موقعیت های شغلی و تولیدی برای فرزندان خانواده ها و جوامع آنهاست.

    یک سازمان اسپانیایی به نام بنیاد کودسپا، در همکاری با یک نهاد مدنی حمایت از روستا در کشور پرو، تلاش کرده اند تا شبکه ای از مراکز آموزشی ایجاد کنند که تدریس رسمی مدارس را با نیازهای آموزشی مربوط به تولید و مدیری

    Ver video "نگاهی به سه طرح آموزشی برنده جایزه "وایس""

  • التون جان خواستار تحریم مارک ایتالیایی دولچه و گابانا شد

    التون جان، خواننده بریتانیایی و گروههای پیشرو حقوق همجنسگرایان خواستار تحریم مارک مشهور ایتالیایی دولچه و گابانا شدند.

    التون جان نظرات این طراحان را که در مصاحبه ای، کودکان متولد شده از لقاح مصنوعی را «کودکان مصنوعی» توصیف کرده اند، «کهنه و بشدت توهین آمیز» دانسته است.

    روز یکشنبه، التون جان روی اینستاگرام خود نوشت: «چطور جرات می کنی کودکان زیبای مرا «مصنوعی» خطاب کنی؟ شرم بر شما که انگشت قضاوتتان را بسمت لقاح مصنوعی گرفته اید، معجزه ای که به همجنسگرایان و غیرهمجنسگرایان اجازه داده که رویای داشتن فرزند را تحقق دهند.»

    التون جان و شریک زندگی اش دیوید فورنیش از راه لقاح مصنوعی صاحب دو فرزند شده اند. ویکتوریا بکهام و ریکی مارتین با انتشار پیام هایی در توییتر، از کمپین تحریم دولچه و گابانا حمایت کرده اند.

    با اینحال این دو طراح مد که در آخرین نمایش مدل لباسهایشان در اول ماه مارس، مدل ها را با نوزادانی در آغوش وارد صحنه کرده بودند، گفته اند که آنها حامی خانواده سنتی هستند که شامل پدر، مادر و بچه هاست و قصد نداشته اند افرادی که انتخاب های دیگری دارند را قضاوت کنند.

    Ver video "التون جان خواستار تحریم مارک ایتالیایی دولچه و گابانا شد"

  • ابراز خشم فلسطینیان در مراسم تدفین نوزاد سوزانده شده فلسطینی

    به دنبال زنده سوزانده شدن یک نوزاد یک سال و نیمه فلسطینی بر اثر حمله شهرک نشینان یهودی به خانه خانواده او در روستای دوما در نزدیکی نابلس، هزاران فلسطینی از جمله نخست وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین، در مراسم تدفین او شرکت کردند.

    این مراسم با ابراز خشم فلسطینیان همراه بود.

    همزمان، محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، با تاکید بر این که این اقدام یک جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت بوده، گفت: “تا زمانی که شهرک سازیها و اشغال گری ادامه دارد، این جنایات هم ادامه خواهند داشت. ما در حال آماده کردن پرونده این جنایت و دیگر جنایات صورت گرفته هستیم تا آنها را فورا به دیوان بین المللی کیفری ارسال کنیم. هیچ کس نخواهد توانست جلوی این اقدام ما را بگیرد.”

    بر اثر این حمله پدر و مادر و بردار چهار ساله این نوزاد هم زخمی شدند.

    بر روی دیوار خانه سوزانده شده این خانواده فلسطینی، شعارهایی همچون “زنده باد منجی” و “انتقام” دیده می شود.

    مارک رگو، سخنگوی نخست وزیر اسرائیل هم ضمن خشن و بی رحمانه توصیف کردن این اقدام آن را محکوم کرده و گفت: “این غیر قابل قبول است. ما رسما این را یک اقدام تروریستی می دانی

    Ver video "ابراز خشم فلسطینیان در مراسم تدفین نوزاد سوزانده شده فلسطینی"

  • بریتانیا اندوهگین از قتل هِنینگ، نگران از سربریده شدن گروگانی دیگر

    سربریده شدن الن هِنینگ، شهروند بریتانیا، بدست «دولت اسلامی» (داعش) خشم و اندوه بریتانیایی ها و انزجار جهانیان از این قتل وحشیانه و نیز محکومیت کشورهای غربی و تشکل های مسلمانان را بدنبال داشته است.

    آقای هنینگِ ۴۷ ساله پدر دو فرزند در سالفورد بریتانیا راننده تاکسی بود. وی دسامبر سال گذشته به هنگام حمل تدرکات پزشکی به بیمارستانی در سوریه ربوده شد.

    شوهر خواهر وی او را «مردی فوق العاده و دوست داشتنی با قلبی طلایی» توصیف می کند، «مردی که قادر بود برای کمک به دیگری از خواست خود چشم بپوشد.»

    آقای هنینگ دومین شهروند امدادگر بریتانیاست که توسط داعش بطور فجیع سر بریده شد. دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا در واکنش به قتل وحشیانه وی گفت:«بریتانیا هر آنچه در توان دارد را بکار خواهد بست تا این آدمکش ها را بدام اندازد و آنها را به دست عدالت بسپارد.»

    بدنبال قتل آقای هِنینگ و همزمان با عید قربان والدین پیتر کاسیگ، گروگان ۲۶ ساله دیگر بریتانیایی در پیامی ویدئویی از گروه داعش خواستند تا ترحم نشان دهند و پسرشان را آزاد کنند.

    پدر وی با عبدالرحمان خواندن پسرش و با بیان این که او اسلام آورده است گفت او در اکتبر سال گذشته در نزدیکی رقه سوریه ناپدید شده است.

    پائولا مادر پیتر کاسیگ نیز خطاب به داعش و پسرش گفت:«دلهایمان برای این که تو را آزاد کنند تا بار دیگر به آغوشت بکشیم مشتاق و پردرد است؛ برای آزادی مجدد تو، تا زندگی ات را همانگونه که خواسته ای ادامه دهی؛ برای خدمت به آنهایی که نیاز مبرم به کمک دارند. از آنهایی که تو را نگاه داشته اند خواهش می کنیم تا رأفت نشان دهند و با استفاده از اختیاراتشان تو را آزاد کنند.»

    Ver video "بریتانیا اندوهگین از قتل هِنینگ، نگران از سربریده شدن گروگانی دیگر"

  • تب و تاب نوروز در میان ایرانیان لندن

    نوروز، جشنی که تاریخی دور و دراز دارد و ریشه هایش به بیش از ۳۰۰۰ سال پیش می رسد، در بخش بزرگی از خاورمیانه و آسیای مرکزی جشن گرفته می شود.

    در «های استریت کنزینگتون» لندن همانند بسیاری از کشورهایی دیگر، ایرانیان با خرید سبزه و شیرینی به استقبال سال نو می روند.

    نت های نوروز از تنوع وسیعی در میان اقوام و کشورهای گوناگون بر خوردار است. گستردگی و قدمت این جشن باعث شد که سال ۲۰۰۹ یونسکو نوروز را بعنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر برسمیت بشناسد و همچنین در سال ۲۰۱۰ مجمع عمومی سازمان ملل روز ۲۱ مارس را بنام روز بین المللی نوروز نامگذاری کرد.

    تعدادی از ایرانیان ساکن لندن درباره نوروز می گویند:

    «چهل پنجا سال است اینجاییم ولی یادمان نرفته عید کیه. همیشه عید را جشن می گیریم و یاد زمان های قدیمی می افتیم که پدر و مادر به ما هدیه می دادند حالا شما یک ۵۰ پوندی به ما بدهید که حال کنیم.»

    «دوست داشتم واقعا همون محیط و چیزی که تو ایران داشتیم را تو همینجا داشته باشم و خودم اگر تنها باشم برای خود سفره ام را باید بچینم.»

    «نوروز برای من مهمترین عیده. به تمام ایرانیان در همه جای دنیا تبریک عید

    Ver video "تب و تاب نوروز در میان ایرانیان لندن"

  • واکنش برخی مسلمانان به چاپ مجدد کاریکاتور پیامبر اسلام در فرانسه

    واکنشها به اقدام مجله فکاهی فرانسوی “شارلی ابدو” در چاپ مجدد کاریکاتور پیامبر اسلام در میان مسلمانان کشورهای مختلف متفاوت بود.

    یک شهروند مسلمان فرانسوی می گوید: “اینجا کشور آزادی بیان است. من هم عقیده ام را آزادانه می گویم. من با این کار شارلی ابدو مخالفم چون پیامبر ما را که بسیار مقدس است، هدف قرار داد. آنها می توانند با پدر و مادر و فرزندان من توهین این کار را کنند اما نمی توانند با پیامبر این کار را انجام دهند. این خوب نیست.”

    یک شهروند دیگر فرانسوی می گوید: “ما همه حق طنزپردازی و کشیدن کاریکاتور را داریم. من نمی دانم چرا باید مانع خندیدن شد.”

    اما در ایران، برخی روزنامه های بخصوص محافظه کار ضمن تقبیح این اقدام،” توهین به پیامبر را نماد آزادی بیان در اروپا” دانسته اند.

    مقامات این کشور هم این اقدام “شارلی ابدو” را اهانت آمیز خوانده و خواهان احترام متقابل شده اند،

    یک شهروند ساکن غزه هم با تقبیح این اقدام می گوید: “انتشار دوباره این تصاویر زشت از پیامبر و این کار خائنانه این مجله به ضرر مسلمانان و اروپاییها خواهد شد چون این یک کار بسیار تحریک آمیز است.”

    بر روی جلد آخرین نس

    Ver video "واکنش برخی مسلمانان به چاپ مجدد کاریکاتور پیامبر اسلام در فرانسه"

  • شهر دارالسلام در چاد، پناهگاه کودکان نیجریایی

    حمله های گروه بوکوحرام در شمال نیجریه جان تنها ساکنان این ناحیه از آفریقا را نمی گیرد. بسیاری از افراد برای نجات جان خود و بستگانشان دل به دریا می زنند و با گذر از دریاچه مرزی در شمال این کشور به چاد، کشور همسایه پناه می برند. مهاجرت این افراد با بی خانمانی و نامعلوم وضعیت بسیاری از بستگانش همراه است. در میان پناهجویان، کودکان بسیاری هستند که در وضع نامناسب اسکان در اردوگاهها، از فقدان سرپرستهای خود در رنجند.

    مسئول اردوگاه پناهجویان در دارالسلام در مورد وضعیت این کودکان می گوید: “کودکانی هستند که شاهد مرگ پدر و مادر خود بوده اند. کودکانی که شاهد فرار والدینشان بوده اند بی آنکه آنها را همراه خود ببرند. کودکانی نیز هستند که شاهد مرگ هم سن و سالهای خود بوده اند. برخی دیگر نیز توانسته اند به زحمت جان سالم به در برند. خوشبختانه در این سن، آدم بخت بیشتری برای فراموش کردن چیزهای ناگوار دارد. هر کدام از این کودکان داستان ویژه خود را دارد.”

    بنا به گزارش های سازمان ملل، نزدیک به ۲۵۰۰۰ پناهجوی نیجریایی پس از حمله های گروه بوکو حرام در ژانویه ۲۰۰۵ در شهری مرزی، به چاد پناه آورده اند. این در

    Ver video "شهر دارالسلام در چاد، پناهگاه کودکان نیجریایی"

  • معرفی فیلمهای جشنواره کن؛ نقش زنان در فیلمها

    صدایی بلندتر از بمب ها

    مراسم بزرگداشت یک عکاس زن معروف که سه سال درگذشته، سبب می شود که پسر بزرگش جونا به خانه پدری برگردد. او ناچار می شود مدتی را با پدرش و برادر کوچکترش کنراد که سالها از خانه دور بوده است سپری کند. پدر نومیدانه سعی می کند به دو پسرش نزدیکتر شود، اما هر سه آنها هنوز درگیر آنند که خود را با خاطره تنها زن خانواده آشتی دهند. مادر خانواده که یک عکاس جنگی معروف بوده است، سه سال پیش به شکلی نامنتظره در گذشته است.

    فیلم انگلیسی زبان «صدایی بلندتر از بمب ها» ساخته کارگران نروژی یواکیم تریر است. برخی از منتقدان فیلم را به نمایش تصویری کلیشه ای از زنان قهرمان متهم کرده اند. یعنی زنانی که با ثبت تصویر زنان روبسته در خاورمیانه و همچنین منفجر شدن افراد بی نام و نشان، و قرار دادن آن تصاویر در مقابل بی اعتنایی و سردی جامعه غربی، انتظار تشویق شدن دارند. امسال ژولیت بینوش هم در نقش یک عکاس جنگی حضور داشت که فیلم او نیز چندان مورد پسند منتقدان واقع نشد.

    آدمکش

    داستان این فیلم که ساخته یک کارگردان تایوانی است، در چینِ قرن نهم می گذرد. دختر کوچک یک ژنرال برای تربیت به یک راهبه سپر

    Ver video "معرفی فیلمهای جشنواره کن؛ نقش زنان در فیلمها"

  • نقش مدارس شبانه روزی در آینده کودکان و نوجوانان

    آموزش در مدارس شبانه روزی چگونه است؟ آیا نتایج بهتری دربر دارد؟ نوجوانان چگونه با زندگی دور از خانه کنار می آیند؟

    بسیاری از خانواده ها برای تصمیم درمورد فرستادن کودکانشان به مدرسه شبانه روزی مشکل دارند و همه نوجوانان نیز از این نوع مدارس دلخوش نیستند.

    در سوئیس مدارس شبانه روزی سطح بالایی وجود دارند که به آموزش و ساختن رهبران آینده جهان معروفند.
    دانش آموزان این مدارس بین ۹ تا ۱۸ ساله اند و از ۶۰ کشور مختلف می آیند. معلمان و دانش آموزان اغلب به صورت میدانی در آموزش شرکت می کنند، مانند کلاس زیست شناسی.

    جالب اینکه خانواده همه دانش آموزان این مدارس ثروتمند نیستند و هر مدرسه برنامه ای برای کمک هزینه تحصیلی نیز دارد و کودکان و نوجوانانی که دارای کیفیت تحصیلی بالا باشند، در آن پذیرفته می شوند.

    *نمونه مدرسه ای در هند

    بدیهی است که مدارس شبانه روزی پا به پای آموزش درسی باید در غیاب مادر و پدر مراقبت معنوی دانش آموزان نیز باشند.

    برای اغلب نوجوانان رفتن به مدرسه شبانه روزی ساده نیست. اما در هند به دلیل اینکه خانواده های بسیاری در مناطق دور از تمدن شهری زندگی می کنند، برای آموزش کودکانشان راهی جز این وجود ندارد.

    شارما، معلم یک مدرسه شبانه روزی می گوید: “اغلب پسران دلشان برای خانه تنگ می شود و ما سعی می کنیم به آنها آرامش بدهیم. به آنها می گوئیم: «ما اینجا هستیم، مانند مادرتان، شما تنها نیستید». تلاش ما این است که هر مشکلی داشته باشند حل کنیم.

    کارن، دانش آموز این مدرسه بر این نظر است که: “مدرسه شبانه روزی طرز رفتار و آداب بسیاری به ما می آموزد و این ما را قوی می کند. درس ها هم خوبند اما در درجه دوم اهمیت هستند. مسئله مهم در مدرسه شبانه روزی یاد گرفتن وقت شناسی و استقلال است که در زندگی آینده به ما کمک می کند.”

    و روی روبینسون، مدیر مدرسه می گوید: “مدرسه شبانه روزی بسیاری چیزها می آموزد که در مدرسه روزانه نیست. در درجه اول به خاطر اینکه مادر و پدر و دیگر اعضای خانواده حضور ندارند، شما ناچارید با دیگر دانش آموزان جوش بخورید حتی اگر دوست نداشته باشید. این شما را برای تعامل و زندگی در یک جامعه بزرگتر، هنگامی که مدرسه را ترک می کنید، آماده می سازد.”

    *نمونه یک مدرسه شبانه روزی در بالی اندونزی

    چه می شود اگر یک مدرسه روزانه، شاگرد شبانه روزی نیز بپذیرد؟ نمونه آن مدرسه سبز در جزیره بالی در اندونزی است که در سال ۲۰۱۲ رتبه سبز ترین نقطه جهان را به دست آورد.

    مدرسه سبز در ناحیه باندونگ در جزیره بالی واقع است و رهبران سبز نسل آینده را پرورش می دهد. در سال جاری حدود ۴۰۰ دانش آموز بین المللی و محلی در این مدرسه تحصیل می کنند. کلاس های مدرسه از مرحله قبل از مهد کودک تا دبیرستان را دربر می گیرد. آنها که از راه دور می آیند می توانند در قسمت شبانه روزی که یک دهکده است و اکنون شامل ۱۲ دانش آموز است، اقامت کنند.

    هر سال دانش آموزان خارجی برای مدت ۹ ماه یا بیشتر در اینجا اقامت دارند. برنامه قسمت شبانه روزی این مدرسه، پرورش دانش آموزانی است که از نظر اخلاقی مسئولیت ترویج جامعه ای با سبک زندگی سبز با خانه های بادوام و فرهنگ غذایی سالم را برعهده گیرند.

    نسخه کامل گزارش را در این شماره از برنامه جهان دانش ببینید و نظر خود را از طریق وبسایت یورونیوز و یا شبکه های اجتماعی با ما در میان بگذارید.

    Ver video "نقش مدارس شبانه روزی در آینده کودکان و نوجوانان"

  • دختران جوان فرانسوی در استخدام "دولت اسلامی"

    بنا به گفته مقامات فرانسوی، از حدود یک هزار تبعه این کشور که برای جهاد به سوریه رفته اند، حدود شصت نفر زن هستند.

    بسیاری از آنها به عنوان داوطلب برای انجام کمکهای بشر دوستانه و از طریق فیسبوک جذب گروه “دولت اسلامی” می شوند، ولی به محض ورود به سوریه با ازدواج اجباری با یکی از جهادگرایان و کنترل تمام لحظات زندگیشان مواجه می شوند.

    سارا، هفده ساله که از مادر فرانسوی و پدر الجزایری است، یکی از آنهاست.

    سورین، مادر سارا می گوید: “این کار ربودن روح افراد است. من نمی دانم چه مدت از طریق اینترنت افکارشان را به سارا القا کردند. او مدت زیادی را در اینترنت می گذراند. آنها باید چیزهای مختلفی به او گفته باشند و او را شستشوی مغزی داده باشند تا به این مرحله برسد.”

    گرچه او می خواهد که دخترش هر چه زودتر به فرانسه بازگردد ولی از اقدامات احتمالی دولت فرانسه علیه او هم نگران است.

    او می افزاید:” در هر حال من خیلی امیدوارم. هر کاری را برای بازگشت دخترم به خانه انجام خواهم داد. اما وقتی هم به خانه برگردد یک مبارزه دومی خواهیم داشت و آن هم حتما با دولت فرانسه خواهد بود. دختر من تروریست؟”

    فواد، بردار نورا که برای جهاد به سوریه رفته، پس از دیدن چهره خواهرش، بسیار نگران وضعیت او شده و می خواهد هر طور که شده او را به فرانسه بازگرداند.

    او می گوید: “من وقتی مطلع شدم که او در چه شرایط بدی به سر می برد، انگیزه بیشتری پیدا کردم تا او را به فرانسه برگردانم. چهره او قبلا از من سفید تر بود ولی این بار که او را دیدم چهره اش از من هم تیره تر شده بود. صورت او ورم کرده بود. او دچار مشکلات روحی شده، بی وقفه گریه می کند و سرش را به دیوار می کوبد.”

    بنابر گزارشها، ده درصد از 400 نفری هم که از آلمان برای جهاد به سوریه رفتند، زن هستند.

    Ver video "دختران جوان فرانسوی در استخدام "دولت اسلامی""

  • در مرگ اریک گارنرِ سیاهپوست هم علیه پلیس نیویورک اعلام جرم نشد

    عدم اعلام جرم هیئت منصفه عالی در آمریکا علیه یک مامور پلیس نیویورک که نحوۀ بازداشت کردنش مرگ اریک گارنر سیاهپوست را در پی داشت آغازگر موج تازه ای از تظاهرات شد.

    این تصمیم پس از رای مشابهی در ایالت میسوری صورت می گیرد. هیئت منصفه ای در این ایالت حدود یک هفتۀ پیش علیه یک مامور پلیس سفیدپوست که نوجوانی سیاهپوست را به ضرب گلوله کشته بود اعلام جرم نکرد.

    اما در روز حادثه در نیویورک در تابستان امسال، مامور پلیس دانیل پنتالئو به هنگام بازداشت آقای گارنر بازویش را از پشت بر گلو و گردن او حلقه کرده و فشرده بود، حرکتی که بر اساس قوانین پلیس نیویورک ممنوع است و به همراه عوامل دیگر ظاهراً مرگ آقای گارنر را سبب شده است.

    بدنبال عدم اعلام جرم علیه این مامور پلیس، گوئن کار، مادر اریک گارنر گفت:«چگونه می توان به نظام قضایی و عدالت اعتماد کرد زمانی که این گونه ما را به هیچ می انگارند؟ نه تنها من بلکه بسیاری از ما را! اگر کاری نکنیم این موضوع ممکن است در آینده سراغ تو هم بیاید. این رویه باید اصلاح شود و ما بسیار خوشحال هستیم که دولت فدرال اکنون به تحقیق پیرامون این موضوع می پردازد.»

    در ویدئویی که در ماه ژوئیه ضبط شده است اریک گارنرِ مبتلا به آسم بر روی زمین و زیر زانوهای ماموران پلیس فریاد می زند«نمی توانم نفس بکشم.»

    در جریان بازداشت به اتهام فروش غیرقانونی سیگار، آقای گارنر ۴۳ ساله و پدر شش فرزند بیهوش شده و در بیمارستان جان سپرده بود.

    Ver video "در مرگ اریک گارنرِ سیاهپوست هم علیه پلیس نیویورک اعلام جرم نشد"

  • گفتگوی یورونیوز با فرزند مهدی کروبی: «محبوبیت رهبران جنبش سبز افزایش یافته است»

    بیش از هزار و ۲۰۰ روز از حصرخانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد سه رهبر جنبش اعتراضی ایران موسوم به جنبش سبز می گذرد. این حصرخانگی بدون حکم قضایی صورت گرفته و تاکنون نیز دادگاهی درخصوص رسیدگی به اتهامات مطرح علیه این سه تن برپا نشده است. علی خردپیر، خبرنگار یورونیوز با محمد تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی و مدرس حقوق بین الملل در دانشگاه وست مینستر انگلستان گفتگویی کرده است که در پی می آید.

    یورونیوز: می دانیم که پدر شما از زمستان ۱۳۸۹در حصرخانگی به سر می برد. وزیر دادگستری و شهردار تهران هر دو در سال گذشته گفته بودند که مسوولیت این حصر با شورای امنیت ملی است اما به تازگی نقل قولی از سوی یکی از نمایندگان مجلس از رهبر حکومت، مسوولیت را متوجه علی خامنه ای می کند. پرسش این است که چرا حکومت جمهوری اسلامی ایران نمی خواهد درباره این موضوع شفاف سازی شود؟

    محمد تقی کروبی: از ابتدا حکومت رفتاری شفاف در قبال رهبران جنبش اعتراضی نداشت. یک بخش از رفتارهایی که حکومت می کرد بر می گشت به نیروهای خودسر و لباس شخصی که تحت امر حکومت بودند و می دانید که از منظر حقوق بین الملل مسوولیت آن باز برعهده حاکمیت است. این رفتارها گاهی شامل خشونت هایی مانند حمله به منزل، آتش زدن در منزل، انداختن بمب صوتی درون خانه می شد.

    حکومت با تقسیم کار بین مجموعه ای از نیروهای مورد اعتماد خود و بخش رسمی سعی کرد نوع برخورد از ابتدا برخورد رسمی نباشد. از زمانی که این رهبران در حصر قرار گرفته اند تاکنون نیز هیچ مقام رسمی کشور مطابق قوانین و مقررات جاری کشور مسوولیت حصر را برعهده نگرفته است. به استثنای نقل قول هایی که از سوی برخی از مقامات از جمله فرمانده نیروی انتظامی و رئیس قوه قضائیه که به تلویح گفته بود مسوولیت این امر به عهده ما نیست و اخیرا اظهار نظر صریحی که رهبری داشته است و مشخص می کند که پرونده حصر در اختیار شخص رهبری است. برای ما موضوع جدیدی نبود اما به اعتقاد من مطرح کردن این موضوع به طور علنی ورود به یک نوع فاز جدید است.

    یورونیوز: پدر شما تاکید داشته که در هر دادگاهی، برای رسیدگی به اتهاماتی که به وی نسبت داده شده آمادگی دارد حضور یابد. اما در همین نقل قول از رهبر حکومت ایران، گفته شده که جرم بسیار سنگین است و با آقای کروبی و دو چهره دیگر در حصر با ملاطفت برخورد شده است. آیا این به شما گوشزد نمی کند که رهبری تصمیم خود را درباره این اشخاص گرفته است؟

    محمد تقی کروبی: از نظر قانون اساسی اصل بر برائت است مگر کسی اتهامش در دادگاه ثابت شود و رای قضایی برای نگهداری وی صادر شود. پدر من با علم و آگاهی از شرایط کشور بارها از بدو حصر تاکنون اعلام کرده اند که آمادگی محاکمه در هر دادگاه علنی طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی دارند و تنها شرطشان علنی بودن دادگاه و سخن گفتن با مردم و افکار عمومی است. حکومت از این موضوع سر باز می زند و تاکنون تن به روند قانونی نداده است.

    رهبری در همین عبارت گفته است که این ها مجرم اند در حالی که اتهام باید در دادگاه مطرح شود و اگر در پی دادرسی رای صادر شد آنگاه فرد، عنوان مجرم پیدا می کند و پس از آن مجازات تعیین می شود. ایشان مجازات را تحمیل کرده و حال پس از چند سال معتقد است که ملاطفت در قبال آنان صورت گرفته است. این ها همه نشان از عدم پیگیری مجموعه قضایی کشور و فقدان استقلال دستگاه قضایی در قبال این دو رهبر دارد. دلیل اصلی اش هم برمی گردد به پایگاه نفوذ و قدرت معنوی آنان [رهبران جنبش سبز] نزد افکار عمومی مردم ایران.

    یورونیوز: سال گذشته و پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، مردمی که از روی کار آمدن دولتی میانه رو خوشحال بودند به خیابان ها آمده و دوباره نام رهبران جنبش سبز را در شعارهای خود فریاد زدند. پرسش این است که از حصر صورت گرفته و برخوردی که با رهبران جنبش سبز شد حاکمیت چه دستاوردی داشته است؟

    محمد تقی کروبی: به دنبال دستگیری رهبران جنبش سبز، حاکمیت تلاش کرد با تبلیغ یکطرفه و استقاده از رسانه ملی و سایر امکاناتی که در اختیار داشت ذهن مردم ایران را نسبت به رهبران در حصر بد بین کند. اتهام ها و فرافکنی فراوانی را مطرح کرد و از طرف دیگر قدرت دفاع به مجموعه مقابل نداد. فعالان دانشجویی و افراد سیاسی هم در زندان ها بودند.

    حاکمیت اشتباه بزرگ تاریخی اش در این بود که تصور می کرد می تواند با ابزار تبلیغاتی و رسانه هایی که در اختیار دارد جامعه را نسبت به این رهبران بد بین کند. اما می بینیم که این خیال حاکمیت در انتخابات گذشته تحقق پیدا نکرد و امروز نه تنها حساسیت جامعه نسبت به این دو رهبر بیشتر شده، بلکه محبوبیتشان دایما رو به افزایش است.

    یورونیوز: و اما درباره وضعیت پدر شما در حصرخانگی؛ می دانیم که آقای کروبی جا به جا شده اند. ابتدا در خانه خود در حصر بوده و سپس به یک خانه امنیتی منتقل شدند و امروز باز در خانه خود محبوس هستند. دلیل این جا به جایی چه بود؟. چراکه برای آقای موسوی و خانم رهنورد چنین اتفاقی نیافتاد.

    محمد تقی کروبی: پدر ما ابتدا در منزل بود و بعد از چند ماه به یکی از ساختمان های وزارت اطلاعات منتقل شد که از نظر ما این، نوعی فشار بیشتر بر ایشان بود. ایشان دو سال و نیم در یک آپارتمان کوچک، در کمترین امکانات و به تنهایی نگهداری شدند. مادر من از حصر خارج شدند و ایشان در آنجا ماندند. به دلیل همین محرومیت از نور آفتاب و هوای تازه و تنها ماندن بیماری هایی از جمله تنگی نفس و نرمی استخوان بر ایشان عارض شد.

    تنها در هفت هشت ماه گذشته ایشان چهار عمل جراحی داشتند. بعد از همین موارد بود که حاکمیت درک کرد این نوع نگهداری یعنی از بین بردن سلامت کامل ایشان. در نهایت توافق کردند که ایشان مجددا به منزلشان بازگردند و حصرشان در منزل خودشان ادامه دارد.

    یورونیوز: در این موارد وقتی ارتباط چهره های سیاسی با جامعه قطع می شود، یکی از نگرانی ها درباره غذای آنهاست. چه کسانی اجازه دارند مواد غذایی را برای پدر شما تهیه کن

    Ver video "گفتگوی یورونیوز با فرزند مهدی کروبی: «محبوبیت رهبران جنبش سبز افزایش یافته است»"

  • نگاهی به فیلم دلهره آور«ادامه دارد»

    «ادامه دارد» (It Follows) فیلمی است دلهره آور، به کارگردانی دیوید رابرت میشل. «ترس از ناشناخته»، موضوعی است درکانون این اثر سینمایی.

    داستان دختری نوزده ساله که بعد از یک رابطه جنسی به ظاهر معمولی دچار توهم می شود. احساس اینکه چیزی یا شخصی دائم او را تعقیب می کند.

    میکا مونرئو، بازیگر این نفش بیشتر توضیح می دهد: «دیوید (کارگردان) ایده این فیلم را مطرح کرد که در واقع کابوسهای شبانه خودش بودند. در دوران کودکی اش دائم خواب می دیده که انسانهایی او را تعقیب می کنند. بعضی وقتها در خواب هویتشان را تشخیص می داده و بعضی وقتها هم آدمهای ناشناسی بوده اند. بنظرمن بخاطر همین است که در فیلم برخی شخصیتها جایشان عوض می شود، پدر در چهره یک فرد دیگر یا همینطور مادر بزرگ بشکل فردی متفاوت. فکر می کنم وقتی شخصی که می شناسیدش، شما را تعقیب کند، ماجرا ترسناک تر می شود.»

    «ادامه دارد» سال گذشته در بخش منتقدان جشنواره کن به نمایش در آمد و تحسین اغلب منتقدان را برانگیخت.

    دانیل زُواتو، بازیگر نقش «گرگ» از اینکه تماشاچیان با دیدن این فیلم «می ترسند» خرسند است.

    او می گوید: «اولین باری که فیلم را دیدیم در کن

    Ver video "نگاهی به فیلم دلهره آور«ادامه دارد»"

  • مبارزه با ابولا، از اقدامات پیشگیرانه تا آموزش کادر درمانی

    تلاش نیروهای داوطلب با هدف پیشگیری از ابولا و جلوگیری از شیوع آن در غرب آفریقا تشدید شده است. آموزش ساکنان محلی، آگاه کردن آنها از نحوه ابتلا، راه های پیشگیری و همچنین تعلیم کادر درمانی از جمله عناوین اصلی ماموریت نیروهای داوطلب در مناطق با ریسک بالا بشمار می رود.

    شیوع این ویروس مرگبار طی ماههای اخیر بیش از چهار هزار و پانصد نفر را در غرب آفریقا به کام مرگ فرستاده است؛ بیش از دو برابر این تعداد هم به این ویروس مبتلا شده و تحت درمان قرار گرفته اند.

    ابولا علاوه بر داغدار کردن خانواده های بسیاری در غرب آفریقا، معضل دیگری را هم به همراه داشته است: بیش از سه هزار و هفتصد کودک یتیم. این معضل در لیبریا که به تنهایی نیمی از قربانیان ابولا را در خود جای داده، جدی ترست.

    یک زن باردار که پدر و مادر خود را از دست داده، حالا مسئولیت خواهران و برداران پرتعداد خود را هم باید برعهده بگیرد. او می گوید: «پدرمان را در ماه اوت از دست دادیم، مادرمان هم ماه پیش فوت کرد. من واقعا به کمک نیاز دارم. برای مدرسه بچه ها پول می خواهم. حتی لباسی هم نداریم... همه را سوزاندند.»

    ساحل عاج هم کشور دیگری است که به اعتقاد سازمان جهانی بهداشت، احتمال شیوع سریع ابولا در آن بالاست.

    آمارهای یونیسف حکایت از آن دارد که بیش از هشت و نیم ملیون کودک و نوجوان، در مناطقی زندگی می کنند که ریسک ابتلا به ابولا در آنها بالاست؛ از جمله در نقاط مرزی ساحل عاج و لیبریا.

    یکی از مددکاران ساحل عاج بیشتر توضیح می دهد: «ما در منطقه با “ریسک بالا” قرار داریم و اگر اقدامات پیشگیرانه را با جدیت ادامه ندهیم، شاهد موارد ابتلا در ساحل عاج خواهیم بود.»

    سیرالئون هم یکی دیگر از کشورهایی است که برای مبارزه با ابولا به کمک های خارجی نیاز دارد. این درحالیست که وعده های بین المللی برای تامین مالی مبارزه با ابولا تاکنون نتایج ملموسی را در پی نداشته است.

    در همین حال بریتانیا با هدف کمک به سازماندهی و آموزش پرسنل مراکز درمانی، حدود هفتصد و پنجاه نیروی نظامی به غرب آفریقا، از جمله سیرالئون اعزام کرده است.

    Ver video "مبارزه با ابولا، از اقدامات پیشگیرانه تا آموزش کادر درمانی"

  • لهستان، یک ربع قرن پس از فروپاشی دیوار برلن

    در ورشو پایتخت لهستان اگر سوار این ون مدل دهه ۱۹۷۰ که ساخت همین کشور است بشوید، این جوان ۲۹ ساله که “رافال پاتلا” نام دارد و راهنمای توری بنام “سرگذشت ورشو” است، شما را با تاریخ این شهر آشنا می کند. شهری که در جنگ جهانی دوم به دست نازی ها ویران شد و سپس تا سال ۱۹۸۹ پشت پرده آهنین قرار گرفت. رافال هنگام فروپاشی کمونیسم چهار ساله بود و اکنون می خواهد نسل او این تاریخ را درک کند.

    رافال: “این کاخ فرهنگ و علم است.هدیه دایی استالین. نماد دوران کمونیسم در ورشو و نماد سلطه اتحاد شوروی بر کشور ما.”

    یک نسل کامل یا ۲۵ سال از پایان گرفتن این سلطه می گذرد. یعنی از زمانی که دیوار برلن فروافتاد و پرده آهنین بالا رفت. اینجا در ورشو، یادآوری دوران جنگ سرد و تقسیم اروپا به تدریج کم رنگ شده و به جای آن نمادهای تحول کشور به ششمین اقتصاد بزرگ و ایفاگر نقش سیاسی کلیدی در اتحادیه اروپا به چشم می خورد. این تحولی است ورای باور خود آنهایی نیز که در گذار به آن شرکت داشته اند.

    آدام رینگر یکی از این افراد است که در سال ۱۹۸۹ و پس از بیش از 20 سال زندگی در سوئد به لهستان بازگشت.

    آدام رینگر: “شبیه به رویا بود زیرا کسی باور نداشت چنین اتفاقی بیفتد. نوعی انفجار از درون بود که تمام سیستم را درهم شکست. مردم اکنون به یاد نمی آورند که ۲۵ سال قبل اوضاع چگونه بود. آن دوران خاکستری را که مردم سراسیمه، عصبی و مشکوک بودند. این جوانانی که اکنون همه جا فعال هستند، متولد بعد از ۱۹۸۹هستند. می توان درمورد آن دوران برایشان صحبت کرد اما فکر می کنید واقعا درک خواهد کرد؟ اگر آن دوره را لمس نکرده باشید، فهم آن واقعا دشوار است.”

    فیلیپ لپکا، بعد از فروپاشی کمونیسم متولد شد. یعنی زمانی که مادر و پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگش آن دوران را پشت سر گذاشته بودند. دورانی که برای او سوررئالیستی است.

    فیلیپ لپکا: “با داستان هایی که از خانواده ام شنیده ام، تصور آن دوران سخت است. برای نسل ما جهانی متفاوت است، مانند آلیس در سرزمین عجایب!”

    اما آیا دشواری درک زندگی در پشت پرده آهنین، نوع جدیدی از دیوار بین نسل ها ایجاد نکرده است؟

    توماش چپالا، 33 ساله، با همسرش مارتا هنگام تحصیل در فرانسه آشنا شد. امروز آنها در لهستان یک خیاط خانه موفق را اداره می کنند. با آنکه بسیاری از هم نسلی های توماز لهستان را برای کار در خارج ترک کرده ند، اما او می گوید کافی است که آزاد باشی تصمیم بگیری کجا زندگی کنی.

    توماش چپالا: “گاهی با پدرم به سفر می روم و به گذرنامه ای که امروز در دستم
    است افتخار می کنم. با آن می توانم همه جا بروم. تازه چند روز است که از سفر به اسپانیا بازگشته ام و این یعنی آزادی که مهمترین چیز است. آزادی برای آنچه که می خواهم و اینکه بتوانم بدون محدودیت به هرجا که می خواهم بروم و مادر و پدرم این را تجربه کردند. آنها قبلا نمی توانستند به جایی سفر کنند.”

    اما در حالی که نسل جدید لهستانی ها نسبت به نسل قبلی از آزادی بیشتری لذت می برند، برای آزادی نیز باید بهایش را پرداخت.

    مارتا چپالا: “نسل ما نسبت به نسل گذشته از کمک دولتی کمتری برخوردار است. به طور مثال برای داشتن یک آپارتمان اکنون نمی توانی آن را به سادگی بخری، باید اجازه این کار را داشته باشی. در مورد شغل نیز همین طور. بیشتر مردم در گذشته وقتی شغلی به دست می آوردند ترجیح می دادند و می توانستند در تمام عمر آن را نگهدارند و پس از بازنشستگی نیز دولت از آنها مراقبت می کرد. اما امروز ما می دانیم که چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.”

    کامیل سبولسکی، ۳۰ ساله، کارآفرینی است که پنج سال قبل در فهرست هفت تن از ثروتمند ترین افراد جوان لهستان قرار گرفت. او پول خود را در تاسیس شرکت های ارائه خدمات اینترنتی سرمایه گذاری کرد و امروز موسس چهار دانشگاه برای تربیت کارآفرینان آینده است. برای او دیوار جدید، نه بین نسل ها، بلکه بین بازار آزاد و انبوهی از مقررات و مالیات است.”

    کامیل سبولسکی: “من همه شرکت هایم را از لهستان به بریتانیا، تایلند وزامبیا منتقل کردم و دیگر شرکتی در لهستان ندارم. زیرا بازار دچار مقررات دست و پا گیر شده و جوانان لهستان دیگر شانسی برای رقابت با کارآفرینانی که اکنون بازار را در تسلط خود گرفته اند، نخواهند داشت. موانع و مرزها و محدودیت ها بسیار زیاد شده است.”

    در داخل یک کارخانه متروکه می توان تنها موزه خصوصی مربوط به دوران کمونیسم را دید. این موزه ساخته و پرداخته ذهن رافال پاتلا، راهنمای تور است که درهای آن را در ماه آوریل گذشته به روی مردم گشود. هدف او نشان دادن زندگی روزمره مردم در رژیم کمونیستی است.

    این بازدیدکنندگان جوانانی اند که مادران و پدرانشان قبلا به انگلستان و کانادا مهاجرت کرده اند. آنها از نسل دیگری اند، نسل فرزندان مهاجران.

    کایت کورک، یکی از بازدید کنندگان: “دلیل اینکه خواستم این موزه را ببینم این است که از وقتی به اینجا بازگشتم همه چیز مدرن است. در لهستان همه چیز مانند کانادا به نظر می رسد. از وقتی موزه دوران کمنیستی را دیدم، توانستم ببینم در سال های رشد من اینجا چه شکلی بوده و تفاوت ها چیست. با نگاه به دهه های ۷۰ و ۸۰ در اینجا، می بینید اکنون چه تفاوت عظیمی با گذشته دارد. اینگونه زندگی در تصورم هم نمی گنجید.”

    در حالی که کایت قبلا هرگز در لهستان نبوده، کریس یکبار در سال ۱۹۷۰ همراه مادرش برای دیدار خانواده به اینجا آمده است.

    کریس نیلد: “من تنها یک خاطره دارم و آن صف بستن مردم جلوی یک مغازه قصابی بود، صفی طولانی در بیرون مغازه. و به یاد می آورم که داخل مغازه اینطوری بود، با قلاب های خالی. مغازه خالی بود. مردم برای چه صف کشیده بودند، نمی دانم، چون مغازه خالی بود.”

    صف های طولانی، مغازه های خالی و قوانین خشن و سرکوب نظامی جنبش همبستگی در سال ۱۹۸۱، دوره ای را به تصویر می کشد که بسیاری از لهستانی ها ترجیح می دهند فراموش کنند. اما برای برخی جنبه نوستالژیک دارد. دوران دشواری که مردم را در همبستگی شان به هم ن

    Ver video "لهستان، یک ربع قرن پس از فروپاشی دیوار برلن"

  • آموزش مهارتهای زندگی

    آیا برای مواجهه با چالشهای جسمی و روحی ای که زندگی به ما تحمیل می کند باید از قبل آماده باشیم؟ اگر برای مقابله با چالش های زندگی آموزش دیده بودید، امروز وضعتان چگونه بود؟ اصلا می توان چنین مهارتهایی را آموزش داد؟ و آیا تعلیم آنها موجب بهبود وضعیت رفاهی می شود؟ این موضوع را در این برنامه جهان آموزش بررسی می کنیم.

    لیبریا: مبارزه با ابولا

    بیش از سه هزار نفر از مردم لیبریا طی چند ماه گذشته قربانی ابولا شده اند. کودکان در زمره نخستین قربانیان هستند. تعداد زیادی از آنها نه تنها پدر و مادر خود را از دست داده اند، که از دسترسی به درس و مدرسه هم محروم شده اند.

    یکی از مدارس شرق مونروویا، پایتخت، که سابقا محل تحصیل بیش از ده هزار دانش آموز از مقطع آمادگی تا دبیرستان بود، فعلا تعطیل است.
    مدیر مدرسه برای بازگشایی مدرسه جلسه ای ترتیب داده است. او امیدوار است حتی با همین بودجه ناچیز فعلی بتوان تدابیر ایمنی را برقرار و مدرسه را از نو باز کرد.

    در جلوی در مدرسه، ایستگاه شست و شوی دست و صورت دایر شده و به دانش آموزان موکدا سفارش می شود که از تماس با یکدیگر خودداری کنند، همدیگر را بغل نکنند و یا از غذای یکدیگر نخورند.

    پنج هزار آموزگار در راستای برنامه جدید یونیسف و با هدف آشناکردن والدین با راههای انتقال ابولا، دوره دیده اند تا در نهایت شرایط برای بازگشایی مدارس در سریع ترین زمان ممکن فراهم شود.

    واقعیت این است که ابولا موجب شده تا در درس و تحصیل حدود یک و نیم میلیون دانش آموز لیبریایی وقفه ایجاد شود. اگر مدارس بزودی امکان بازگشایی پیدا نکنند، امکان دارد این دانش آموزان دیگر هیچوقت نتوانند به مدرسه بازگردند.

    کانادا: آگاهی بخشی در مورد ارعاب و تهدید از سوی زورگوها در محیط مدرسه

    اگر در مدرسه یکی بشما زورگویی کرد چه باید بکنید؟ این سوال را با یکی از قربانیان دیروز که مورد آزار و اذیت قرار گرفته در میان گذاشتیم. او امروز در راه مبارزه با این مشکل در مدارس کانادا فعال است.

    لویی فیلیپ تیبو برای انتقال پیامش به همه جای کانادا سفر می کند، او در راهی که برگزیده، خستگی ناپذیر است. او می گوید: «مورد زورگویی واقع شدن چیزی است که نمی توانم به آن بخندم. بدترین چیزی است که برای شخص خودم اتفاق افتاده. اگر امروز بخواهم بین آن و سرطان، که آنرا هم تجربه کرده ام، یکی را انتخاب کنم. می گویم سرطان.»

    گفته می شود در کانادا از هر سه دانش آموز یکی مورد آزار و اذیت زورگوها قرار می گیرد.

    لویی فیلیپ می گوید: «مورد ارعاب و تهدید قرار گرفتن شکلی از خشونتی است که آنرا خشونت اجتماعی می نامیم و می تواند جنبه روحی-روانی یا فیزیکی داشته باشد. درحال حاضر با توجه به توسعه اینترنت و شبکه های اجتماعی، شاهد یک نوع ارعاب و تهدید در فضای مجازی هم هستیم.»

    هدف او یادآوری این نکته به مخاطبان است که با نگرش مثبت در برخورد با مشکلات، می توانند بر آنها غلبه کنند.

    کنیا: حمایت از یک روستا

    امکان دسترسی به آموزش نخستین گام از چرخه فقرزدایی است. یکی از سازمانهای بین المللی، طرحی جامع را در این مورد در دست اجرا دارد. هدف مجهز کردن خانواده ها به مهارتهایی است که در این راه لازم دارند.

    در منطقه دوردست «ماسایی مارا» در فاصله هفت ساعتی نایروبی است که طرح «آزاد کردن کودکان» اجرا می شود. این برنامه موسوم به «حمایت از یک روستا» کمک می کند تا بومی های در حاشیه این منطقه برای رهایی از فقر، راهی بیابند. آموزش برای فقرزدایی لازم است اما کافی نیست.

    برای ارائه آموزش رایگان به کودکان، در این طرح آموزشی به پنج رکن اصلی آموزش پایدار و ماندگار توجه خاصی شده است. این طرح آموزشی با یک سری برنامه های بهداشتی شامل برخورداری از آب اشامیدنی سالم، طرحهای کشاورزی و ایمنی مواد غذایی ترکیب شده تا اطمینان داده شود دانش آموزان تنها افرادی نیستند که از این طرح سود می برند، بلکه کل ساکنان روستا از آن سود خواهند برد.

    تمامی مدارس نزدیک منابع آب سالم بنا شده تا به دانش آموزان و خانواده هایشان اطمینان داده شود تا در یک محیط بهداشتی سالم و عاری از بیماری هایی که آب آلوده منشاء آنهاست، تحصیل می کنند.

    برنامه آموزشهای بهداشتی و مراقبتی هم درصدد تعلیم دانش آموزان و هم در پی تعلیم ساکنان محلی است تا بدین ترتیب، همه، نکات بهداشتی لازم را فرا بگیرند.

    کدامیک از مهارت های زندگی بنظر شما باید تعلیم داده شوند؟ آیا باید جزو مواد درسی باشند؟ نظرات و پیشنهادهای خود را در فیسبوک با ما در میان بگذارید.

    Ver video "آموزش مهارتهای زندگی"

  • آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام

    OK
    آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام

    ریحانه جباری، زن جوان ایرانی که روز شنبه به دار آویخته شد، در وصیتنامه صوتی که پیش از اعدام ضبط شده از مادرش می خواهد تا کلیه اعضای بدن وی را اهدا کند.

    ریحانه جباری هفت سال پیش به اتهام قتل بازداشت شد. او در جلسات دادگاه همیشه تکرار کرد که برای دفاع از خود در برابر تعرض جنسی مرتضی سربندی، پزشک ۴۷ ساله و کارمند سابق وزارت اطلاعات مرتکب این قتل شده است.

    ریحانه در بخشی از وصیتنامه خود خطاب به مادرش می گوید: «نمی خواهم زیر خاک بپوسم. نمی خواهم چشم یا قلب جوانم خاک شود. التماس کن که ترتیبی داده شود که به محض دار زدنم، قلب، کلیه، چشم، کبد، استخوان ها و هر چیزی که قابل پیوند زدن است، از بدنم جدا و به کسی که نیاز دارد، هدیه شود. نمی خواهم گیرنده عضو، نامم را بداند، گلی برایم بخرد یا حتی فاتحه ای برایم بخواند.»

    برای شنیدن فایل صوتی اینجا کلیک کنید

    با وجود درخواستهای فعالان حقوق بشری در داخل و خارج از ایران برای توقف مجازات اعدام ریحانه جباری، مقام های ایران حکم اعدام وی را روز شنبه به اجرا گذاشتند.

    اعدام خانم جباری باعث واکنشهای بسیاری در ایران و محکومیت این اقدام از سوی مقام ها و نهادهای بین المللی شد.

    روز سه شنبه سه تن از اعضای گروه فمن در مقابل سفارت ایران در برلین در اعتراض به اعدام ریحانه جباری تجمعی برهنه برگزار کردند.

    بخشی از متن وصیت نامه صوتی ریحانه جباری در پی می آید:

    شعله جان، امروز فهمیدم که چه اتفاقی افتاده؛ فهمیدم حالا دیگر در نوبت اجرای حکم قصاص قرارگرفته ام. از تو گله دارم که چرا خودت به من نگفتی که به آخرین صفحهٔ کتاب زندگی ام رسیده ام. به نظر تو این حق من نبود که بدانم؟! تو که میدانی چقدر از غمگین بودنت شرم زده ام، چرا فرصت عذر خواهی و یا بوسیدن دست خودت و بابا را برایم کوتاه تر کردی؟!

    دنیا به من اجازهٔ نوزده سال زندگی را داد، آن شب شوم می باید من کشته می شدم، جسدم در گوشه ای از شهر می افتاد و بعد از چند روز نگرانی، پلیس شما را برای شناسایی ام به پزشکی قانونی می برد و تازه آنجا می فهمیدید که به من تجاوز هم شده!

    قاتل هرگز پیدا نمی شد زیرا ما زر و زور آن ها را نداریم و همهٔ شما رنجور و شرم زده به زندگی تان ادامه می دادید، چند ماه یا چند سال بعد هم دق می کردید و تمام!

    اما با آن ضربهٔ لعنتی، قصه عوض شد، جسدم نه در بیابان ها، که در گور زندان «اوین» و بندهای بالا و پایین و انفرادی و حالا در زندان گور مانند شهر ری رسیده است. اما تسلیم سرنوشت باش و هرگز گلایه نکن!

    تو بهتر از من می دانی، مرگ پایان زندگی نیست! تو یادم دادی هر انسانی به دنیا می آید تا تجربه ای کسب کند و درسی یاد بگیرد و با هر تولد، رسالتی بر دوش انسان گذاشته می شود. من یاد گرفتم که گاهی باید جنگید.

    یادت هست داستان نیچهٔ فیلسوف را برایمان می گفتی که به مرد گاریچی که به اسبش شلاق می زد، اعتراض کرد و صاحب اسب شلاق را به سر و صورت نیچه کوبید و در نهایت به مرد سنجابی. تو می گفتی، او به همه یاد داد که در راه خلق یک ارزش باید ایستاد، حتی اگر بمیری! تو به ما یاد دادی که در گیرودار مدرسه، دعوا ها و چقولی های کودکانه باید خانم بود. یادت هست چقدر روی رفتار ما تأکید داشتی؟! تجربه ات غلط بود!

    وقتی به حادثه پرت شدم، آموزشم کمکی به من نکرد. رفتار آرامم در دادگاه مرا به خونسردی در قتل و جنایت کار بی رحم بودن متهم کرد. اشک نریختم، التماس نکردم و کولی وار هوار نزدم. چون به حمایت قانون اطمینان داشتم، اما متهم شدم به بی تفاوتی در برابر جنایت.

    می بینی! من که حتی پشه ها را نمی کشتم و سوسک را با شاخکش بیرون می انداختم، شدم جانی، آن هم با قصد قبلی! رفتارم با حیوانات تمایل به پسر بودن تعبیر شد و قاضی حتی به خودش زحمت نداد که توجه کند. هنگام حادثه ناخن هایم بلند و سوهان کشیده بود و بی توجه به این گفت که من بوکسر بوده ام.

    چه خوش خیال بودیم که از قضات توقع عدل و داد داشتیم. او هرگز از خود نپرسید که آیا دست هایم ضمانتی ورزشکاران به خصوص ورزشی مثل بوکس را ندارد. در این کشور که تو عشقش را در دلم کاشتی، هیچ کس مرا نخواست و هیچ کس حمایتم نکرد، وقتی زیر ضربه های بازجو فریاد می زدم و رکیک ترین الفاظ را می شنیدم. وقتی آخرین نشانهٔ زیبایی را از خودم دور کردم و موهایم را تراشیدم جایزه گرفتم، یازده روز انفرادی!

    شعله جان گریه نکن به چیزهایی که از من می شنوی! من همان روزهای اول در آگاهی، وقتی پیر دختری به اسم مأمور آگاهی از خجالت ناخن هایم درآمد، فهمیدم زیبایی چیزی نیست که مطلوب این دوره باشد، زیبایی ظاهر، زیبایی افکار و آرزوها، زیبای خط، زیبایی چشم و بینش و حتی داشتن صدایی خوش.

    مادر عزیزم، جهان بینی من عوض شده و تو مسئولش نیستی. حرف هایم تمامی ندارد و همه را به کسانی داده ام تا اگر زمانی دور از چشم تو و بی خبر اعدامم کردند، به تو برسانند. من ارثیهٔ کاغذی فراوانی برایت گذاشته ام.اما قبل از مرگ چیزی می خواهم که تو باید با تمام توان از هر راهی که می توانی برایم فراهم کنی. در واقع این تنها چیزی است که از این دنیا، کشور و از تو می خواهم. می دانم برای این کار نیاز به زمان داری، به همین دلیل این بخش از وصیت نامه ام را زودتر به تو می گویم.

    تو را به خدا اشک نریز و گوش کن! از تو می خواهم به دادگاه بروی و تقاضایم را بگویی. از داخل زندان امکان نوشتن چنین نامه ای را که به تأیید رئیس زندان برسد، ندارم و تو باید یک بار دیگر برایم عذاب بکشی. این تنها چیزی است که اگر برایش التماس کنی ناراحتم نمی کند، هرچند بارها به تو گفته ام برای نجاتم از اعدام التماس نکن.

    مهربان مادرم، شعله جانم، عزیزتر از جانم، نمی خواهم زیرخاک بپوسم. نمی خواهم چشم یا قلب جوانم خاک شود. التماس کن که ترتیبی داده شود که به محض دار زدنم، قلب، کلیه، چشم، کبد، استخوان ها و هرچه که قابل پیوند زدن است، از بدنم جدا و به ک

    Ver video "آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام"

  • عبور غیرقانونی پناهجویان سوری از دریای سیاه، رومانی در انتظار پیوستن به پیمان شنگن

    این روزها پناهجویان زیادی تلاش می کنند از طریق دریای سیاه، و از طریق رومانی خود را به سواحل اروپا برسانند. تعداد این افراد در مقایسه با کسانی که می خواهند با گذر از دریای مدیترانه بطور غیر قانونی به اروپا برسند، به مراتب کمتر است. اما همین تعداد کم، روز به روز بیشتر می شود.

    ناخدا پوپا، گارد ساحلی است و وظیفه اش حفاظت از مرزهای بیرونی اتحادیه اروپاست. وی داستان یافتن یک قایق حامل این پناهجویان را که تعریف می کند و می گوید: «کشتی سرگردانی پیدا کردیم که هیچ نور و چراغی در آن نبود. روی عرشه آن هم، هیچ اثری از انسان نبود. بعد از ده دقیقه سر و کله حدود بیست نفر روی این کشتی پیدا شد: زن، مرد، و یک طفل نوزاد. از دیدن لبخند یک کودک، بعد چند روز دریانوردی، خوشحال شدم.»

    این نوزاد “هنر” نام دارد و پنج ماه پیش، در اردوگاه پناهجویان سوری در ترکیه متولد شده است. آرزوی علی، پدر “هنر” این است که دخترش روزی نوازنده شود.

    علی و همسرش پس از حمله نیروهای داعش به کوبانه، از این شمال سوریه فرار کرده اند. همسر وی در آن زمان باردار بوده است. علی می گوید برای فرار از سوریه و آمدن به اروپا ۶۰۰۰ یوور هزینه کرده است. وی از جنگ می گوید و از صحنه های دلخراشی که از نزدیک شاهدشان بوده است. علی می افزاید: «۲۷ سال دارم. جنگ را از نزدیک دیده ام. کسانی را دیدم که مرده بودند، عده ای جلوی چشمانم جان دادند مناطق مرزی بمباران می شد. کسانی را دیدم که پاهایشان قطع شده بود. مردی که بخوبی می شناختم، جان داد. سخت است ببینید خانه تان ویران می شود، ببینید که خانه تان در یک لحظه خراب می شود و روی هوا می رود.»

    کاپیتان پوپا توانست جان ۷۰ سرنشین این کشتی کوچک را نجات دهد. اکثر این افراد از سوریه آمده بودند. وی در بین این افراد، سه «کار چاق کن» اهل ترکیه را هم پیدا کرد. اتهام این سه نفر، عبور غیرقانونی از دریای سیاه و به خطر انداختن جان سرنشینان قایق با اقدام به قاچاق انسان است.

    مادالینا زمفیر نگهبان مرزی است که در مرکز نظارت “کنستانتا” کار می کند و هماهنگیهای عملیاتی را با کاپیتان پوپا به انجام می رساند. وی می گوید که قاچاقچیها نمی توانند به داخل مرزهای اتحادیه اروپا تجاوز کنند. وی می افزاید: «هیچکس نمی تواند مخفیانه وارد خاک اتحادیه اروپا شود چون تجهیزات خوبی در اختیار داریم و خیلی هم خوب کار می کنند. می توانیم از فاصله ۱۲ مایل دریایی، محل قایقهایی با طول کم تر از ۲۰ متر را پیدا کنیم.»

    سی سال از امضای پیمان شنگن می گذرد. براساس این پیمان بازرسی مرزهای داخلی بین کشورهای عضو از میان برداشته شد. اما کنترل مرزهای بیرونی شدت یافت.

    قبرس، کرواسی و رومانی می خواهند به محدوده پیمان شنگن بپیوندند، اما این کشورها برای اینکه به عضویت این پیمان درآیند، باید اصلاحاتی در سیستم قضایی خود انجام دهند و با فساد و جرم وجنایت سازمان یافته مبارزه کنند.

    اتحادیه اروپا در شهر گالاتسی در رومانی مرکزی برای کسانی تاسیس کرده است که سعی می کنند بطور غیر قانونی از طریق دریای سیاه به اروپا بیایند.

    خبرنگار یورونیوز در مرکز گالاتسی مردی را می بیند که اهل شهر حلب است. وی در آنجا آرایشگر بوده است. فرزندانش هنوز در سوریه هستند. وی می خواهد هر چه زودتر آنها را از منطقه جنگزده بیرون آورد. اما می گوید نمی توان به قاچاقچیها اعتماد کرد زیرا دروغ می گویند.

    وی می افزاید: «قاچاقچی های ترکیه ای عکس قایقشان را به تلفن همراه من فرستادند. شبیه قایق های پنج ستاره بود. به من گفتند سفر روی دریای سیاه از ترکیه به رومانی ده ساعت طول می کشد. اما از قایق تفریحی خبری نبود. در عوض، سوار یک قایق درب وداغان شدیم و از غذا هم خبری نبود. سفر به جای ده ساعت ۴۸ ساعت طول کشید.»

    مادر این مرد کاتولیک و اهل ارمنستان است. پدرش مسیحی ارتودوکس اهل سوریه است. نزدیک ترین دوستانش مسلمان هستند و در سوریه زندگی می کنند. این پناهنده سوری در ادامه داستان سفرش می گوید: «در نیمه راه رومانی در وسط دریای سیاه در وضعیت طوفانی، فرمانده قاچاقچیان ناگهان به ما دستور داد که دیگر از تلفن همراه استفاده نکنیم، سیگار نکشیم و هیچ کاری نکنیم. فضا خیلی پرتنش و تهدیدآمیز شد و بعد موجهای عظیم آمدند.»

    شبکه بین المللی قاچاق انسان از وضعیت دردناک این پناهجویان، بی رحمانه سوء استفاده می کند. پناهنده سوری می گوید: «با این قاچاقچیها توافق کردم. قرار شد ۹۵۰۰ یورو بگیرند و مرا از ترکیه به آلمان ببرند. برای این که مطمئن شوم به آلمان می رسم، پول را به واسطه دادم. وقتی به آلمان برسم با تلفن به او اطلاع می دهم و پول را به شخص سومی می دهم. اما در آلمان نیستم در نتیجه، پول را هم نپرداخته ام.»

    بیشتر پناهندگانی که در مرکز گلاتسی هستند، نمی خواهند در رومانی بمانند و می خواهند به غرب اروپا بروند.

    شبکه قاچاقچی با گروههای جرم وجنایت در رومانی، آلمان و ترکیه مرتبطند. یک پناهنده سوری می گوید: «این دسته قاچاقچیان که در استانبول کارشان را انجام می دهند، پول زیادی از دست داده اند و نیاز به منابع جدید مالی دارند. به همین دلیل است که واسطه های رومانیایی را تحت فشار می گذارند و این واسطه به پناهندگان در اردوگاه فشار می آورند. به ما تلفن می زنند به ما می گویند فرار کنیم و قول می دهند که ما را به آلمان برسانند.»

    شرکت آلمانی فرانسوی موسوم به “ای آ د اس” (EADS)، سازنده تجهیزات گرانقیمتی است که برای امنیت مرزهای رومانی لازم است. قرارداد سالها پیش امضا شده است. اما صحبت از فساد مالی و ارتشاء است. گفته می شود آلمانی ها به رومانیایی ها رشوه داده اند. دفتر دادستان عمومی مونیخ تأیید می کند که دادرسی به این پرونده در جریان است.

    کمیسیون اروپا تأکید دارد که از نظر فنی رومانی برای الحاق به پیمان شنگن آماده است، اما کشورهایی مثل هلند شدیداً با عضویت رومانی در پیمان شنگن مخالفند.

    پلیس مرزی رومانی از وضعیت آشفته سیاسی گله می کند. لیویو ماریو گالوس، فرمانده ار

    Ver video "عبور غیرقانونی پناهجویان سوری از دریای سیاه، رومانی در انتظار پیوستن به پیمان شنگن"

  • آموزش چه نقشی در حفظ زبانهای اقلیت دارد؟

    یونسکو تخمین زده است که نیمی از ۶۰۰۰ زبانی که امروزه به آنها صحبت می شود، تا پایان قرن حاضر از بین خواهند رفت. یکی از نتایج این نابودی این است که گروهی از دانش آموزان که به زبان دومی به جز زبان مادری شان آموزش می بینند، نسبت به موضوعات درسی بی تفاوت می شوند. معلمان چه کمکی می توانند برای حفظ زبانهای اقلیتهای قومی انجام دهند؟

    کنیا؛ حفظ زبان قوم «یاکو»

    «یاکو» قبیله بومی کوچکی در مرکز کنیاست. این قبیله با جمعیت ۵۵۰۰ نفر یکی از کوچکترین قبیله ها در سراسر جهان به شمار می رود. اما گستره کاربرد زبان این قبیله از این هم محدودتر است. این زبان تقریبا از بین رفته است، چون اعضای قبیله یاکو تلاش کردند با سخن گفتن به زبان قوم ثروتمندترِ ماسای که دامدار هستند، شرایط زندگی خود را بهتر کنند. این کار نتایجی منفی برای زبان یاکو بدنبال داشت.

    در حال حاضر تنها ۱۰ نفر به زبان یاکو صحبت می کنند. استیون لِیتیکو ۸۴ ساله یکی از معدود کسانی است که به این زبان صحبت می کند و تنها کسی است که به این زبان مسلط است. وی تصمیم گرفته با تدریس زبان یاکو در مدرسه، این زبان را زنده نگه دارد.

    در دبستان محل ۲۳۰ دانش آموزِ قبیله تنها بلدند چند کلمه به این زبان صحبت کنند. روش خوبی هم برای آموزش این زبان وجود ندارد. بنابراین نمی توان گفت این دانش آموزان به زبان یاکو تکلم می کنند. استیون خیلی کارها را از حفظ انجام می دهد. تدریس او محدود به آموزش واژه هاست و از دستور زبان یا مکالمه خبری نیست. رئیس مدرسه می خواهد که روشهای آموزش بهتر شود.

    یک زبان شناس آلمانی پیش نویسی برای فرهنگ زبان یاکو آماده کرده که کمک بزرگی بوده است. از سوی دیگر نشان داده که تا چه حد احیای این زبان به وقت نیاز دارد. برای آموزش یاکو به کمک های دولت کنیا نیز نیاز است.

    مجارستان؛ تلاش کارشناس حقوق بشر در احیای زبان اقلیتها

    ریتا ایژاک کارشناس حقوق بشر سازمان ملل و بویژه حقوق اقلیت های قومی است. گزارش او درباره زبان اقلیتهای قومی نگرانی هایی را در این زمینه برمی انگیزد. خود او این نگرانی ها را می شناسد زیرا به یکی از پرشمارترین اقلیتهای تحت ستم اروپا تعلق دارد، یعنی کولی ها (اقلیت روما).

    وی می گوید: «من به تبار رومانیایی خودم افتخار می کنم. خانواده من زبان «رومان» ها را نمی داند و این بسیارغم انگیز است. اگر شما کمی با جوامع روما آشنا باشید شاید بدانید که گروه های رومای مختلفی وجود دارد و در برخی از آنها از هنگام تولد کودک به زبان روما سخن می گوید اما در برخی دیگر کودکان در جامعه ای هستند که در اکثریت آن جامعه ادغام شده اند و زبان روما را به ندرت به کار می برند.»

    استعمار یکی از عوامل تاریخی تهدید کننده موجودیت زبانها است. جهانی شدن و جذب در اکثریت جامعه یکی از عوامل اخیر نابودی این زبانها به شمار می آید. گاهی دولتها هراس دارند که زبانهای اقلیت یکپارچگی ملی و اتحاد را از بین ببرد.

    آیا تنها رعایت حقوق بشر می تواند زبان ها را نجات دهد؟ خانم ایژاک در اینباره می گوید: «البته حداقل شرایط لازم این است که مردم آزاد باشند در جمع و در خلوت به زیان خودشان صحبت کنند و کسی مانع از این کار نشود و نسبت به زبان تبعیض وجود نداشته باشد. این آزادی باید به اقلیتهایی که به زبان های متفاوت تکلم می کنند، داده شود. اما نکته مهمتر تضمین برخی حقوق است و تضمین این حقوق نیاز به صرف هزینه دارد.»

    در بیشتر موارد این هزینه ها صرف معلم، مدرسه و نوشتن فرهنگ لغات و کتابهای دستورزبان یا مجموعه ترانه ها و داستانهای عامیانه می شود. اما خلاقیت هم می تواند نتایج خوبی داشته باشد. در جوامعی که تعداد آموزگاران کفایت نمی کند، مادران بیکار می توانند در آموزش زبان به کودک نقش مؤثری داشته باشند.

    اسپانیا؛ تولد دوباره زبان «ائوسکارا»، زبان سرزمینهای باسک

    زبان اِئوسکارا (Euskara)، زبان سرزمینهای باسک یکی از زبانهایی است که به گفته یونسکو در معرض خطر ناپدید شدن است. در حال حاضر تلاشهایی برای حفظ این زبان در جریان است.

    زبان اِئوسکارا، زبان بومی سرزمین باسک و نواحی دیگری است که باهم «ائوسکال اریا» را می سازند. ساکنان این ناحیه عزم راسخ دارند که این زبان را زنده نگاه دارند.

    فرآیند حفظ زبان «ائوسکارا» در مراکز آموزشی موسوم به «ایکاستولاس» آغاز شده است. در این مدارس تمام دروس به این زبان است. والدین می توانند کودکان ۴ ماهه تا ۱۶ ساله خود را دراین مراکز ثبت نام کنند. در کل ۱۰۳ ایکاستولاس با ۵۰۴۰۰ کودک وجود دارد.

    بیشتر این مدارس، به شکل تعاونی اداره می شوند و شرکای اصلی پدر و مادر دانش آموزان و گاهی آموزگاران حرفه ای هستند. کودکان از این که می توانند به این زبان سخن بگویند راضی هستند. در مجموع ۴۳۰۰ آموزگار در ایکاستولاس مشغول به کار هستند.

    «فرهنگستان سلطنتی زبان سرزمینهای باسک» در شهر بیلبائو (در شمال اسپانیا، بزرگترین شهر سرزمین باسک و مرکز استان بیسکای) در سال ۱۹۱۹ تاسیس شده است. هدف آن تحقیق در مورد زبان ائوسکارا و حفظ این زبان است. ایجاد ایکاستولاس منجر به فرایند موسوم به ائوسکارا بَتوآ (euskara Batua)، فرایند اتحاد تمام لهجه های زبان سرزمینهای باسک شد.

    طی سالهای دیکتاتوری رژیم فرانکو که زبان ائوسکارا ممنوع اعلام شده بود، آکادمی عملاً نتوانست فعالیتهای خود را دنبال کند.

    برغم تلاشهای سالهای اخیر هنوز راه درازی باقی مانده تا گسترش زبان ائوسکارا باقی مانده است. به گفته «فرهنگستان زبان سرزمینهای باسک» در کل سرزمینهای باسک، حدود یک میلیون نفر به این زبان صحبت می کنند و طبق آمار رسمی طی ۵ سال گذشته تنها ۳۶ درصد کل مردم سرزمینهای باسک به این زبان حرف می زدند.

    زبان اقلیتها را نیز می توان با استفاده از اشعاری که به این زبان ها سروده شده اند، جان دوباره بخشید. برتسولاری، خواننده ای است که اشعاری فی البداهه به زبان ائوسکارا می خواند. او نیز بدنبال حفظ زبان و سنت باسک است. خواندن اشعار فی البداهه یا تدریس به زبان ائوسکارا، آنچه

    Ver video "آموزش چه نقشی در حفظ زبانهای اقلیت دارد؟"

Esta Pagina participa en el Programa de Afiliados de Amazon EU y Amazon Services LLC, un programa de publicidad para afiliados diseñado para ofrecer a sitios web un modo de obtener comisiones por publicidad, publicitando e incluyendo enlaces a Amazon.es y Amazon.com

Utilizando el siguiente enlace podrás encontrar una página en la que se muestra la política de privacidad de esta web. Puedes usar el siguiente enlace para ver nuestras normas de uso. Si encuentras algún contenido inadecuado, puedes denunciarlo utilizando el siguiente enlace. Haciendo click en el siguiente enlace puedes ver el Aviso Legal de este sitio web.

Utilizamos cookies para medir y analizar el tráfico de este sitio web. Más información.