دادگاه آلمان با شکایت فرزندِ همجنسگرا پدر را جریمه کرد
نمایشگاهی از آثار هنرمندان جریان صفر آلمان
جریان هنری موسوم به صفر، جریانی پیشرو پس از جنگ جهانی دوم در آلمان بود که هنر را به حیطه های جدیدی برد. نمایشگاهی در برلین این جریان آلمانی را گرامی داشته است و گلچینی از آثار این جریان در طول زمان را نمایش داده است.
در جریان صفر، هنرمند روی نور و تحرک تمرکز می کند و به دنبال دادن امیدی تازه به هنر بعد از سالهای تیره پس از جنگ جهانی دوم است.
این نمایشگاه در سه هزار متر مربع برگزار شده است و جریان صفر را از زمان ظهورش در سال ۱۹۵۷ میلادی تا یک دهه بعد در سال ۱۹۶۷ میلادی دنبال می کند. این جریان هنری از شهر دوسلدورف آلمان آغاز شد اما سریع به شهرتی جهانی رسید.
دانیل بیرنبائوم، نماینده بنیاد صفر می گوید: «آنها وقتی کارشان را شروع کردند می خواستند از صفر شروع کنند. این دوره ای بود که پس از جنگ جهانی دوم فرهنگ آلمان ورشکست شده بود، دوره ای که کسی نمی دانست از کجا و چگونه کار را شروع کند و این یکی از آن لحظاتی بود که آنها هنر را از ابتدا آغاز کردند. ممکن است بگویند که آنها تمام افکار سنتی نقاشی را پشت سر گذاشتند. آنها دیگر نور را نقاشی نمی کردند بلکه خود نور را نشان می دادند.»
هنرمVer video "نمایشگاهی از آثار هنرمندان جریان صفر آلمان"
انفجار بمب در آپارتمانی در حومه قاهره
بر اثر انفجاری در حومه قاهره پایتخت مصر ۹ تن از جمله شش پلیس کشته و ۱۰ تن دیگر مجروح شدند.
این انفجار پنجشنبه شب در شهر جیزه، در زمان یورش نیروهای امنیتی به آپارتمانی که گمان می رفت مخفیگاه عده ای شبه نظامی باشد روی داد.
محمود ابوبکر، یکی از شاهدان عینی این رویداد می گوید: «صدای انفجار را شنیدیم و وقتی بیرون آمدیم تا حدود نیم ساعت چیزی جر توده ای از دود و غبار نمی دیدیم. هیچکس ۳۰ تا ۴۵ دقیقه بعد از صدای انفجار چیزی ندید و بعد از آن بود که این خسارات را دیدیم. کسی نمی داند چه اتفاقی افتاده است.»
وزارت کشور مصر با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که «انفجار بمب به دست نیروهای اخوان المسلمین صورت گرفته است».
از زمان سقوط دولت اسلامگرای محمد مرسی، بارها نیروهای امنیتی و ارتش این کشور هدف حملاتی مرگبار قرار گرفته شده اند.Ver video "انفجار بمب در آپارتمانی در حومه قاهره"
درگیری یهودیان اتیوپیایی تبار اسرائیل با پلیس در تل آویو
یک شنبه شب تل آویو صحنه درگیری میان یهودیان اتیوپیایی تبار و پلیس بود. در جریان این درگیری ها بیش از ۶۰ نفر زخمی و ۴۰ نفر دستگیر شدند.
این اعتراضات که ابتدا در بیت المقدس آغاز شده بود، بعد از انتشار فیلمی رخ داد که نشان می داد یک سرباز اسرائیلی اتیوپیایی تبار که لباس نظامی به تن داشت مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفته است.
یک روز بعد ازاعتراضاتی که یهودیان اتیوپیای تبار آنرا علیه تبعیض نژادی دانسته اند، معاول شهردار تل آویو می گوید که او این تبعیض های مرتبط با رنگ پوست را در اسرائیل تجربه کرده است.
مهیریتا برش رون، معاون شهردار تل آویو می گوید: «من برای شرکت در جلسه ای به اینجا آمده بودم و یک پلیس زن در بخش ورودی ساختمان ایستاده بود و از من پرسید، شما چه کسی هستند؟ گفتم، معاون شهردار تل آویو هستم و باید از در بخش مقامات وارد شوم. او به من گفت، خوب است که خودت را با عنوان بالاتری معرفی نمی کنی و به من اجازه نداد که وارد شوم.»
در پی بروز این ناآرامی ها، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از یهودیان اتیوپیایی تبار خواست که آرامش خود را حفظ کنند و وعده داد که روز دوشنبه با آنان دیVer video "درگیری یهودیان اتیوپیایی تبار اسرائیل با پلیس در تل آویو"
نمایش جنجال برانگیزی درباره مرگ دایانا در لندن به روی صحنه رفت
نمایشی بحث برانگیز با عنوان «واقعیت، دروغ، دایانا» در لندن به روی صحنه رفته است. جان کانوی، نویسنده نمایشنامه، از کتاب «پرونده دایانا؛ چه کسی پرنسس دایانا را کشت؟» نوشته جان مورگان، روزنامه نگار بریتانیایی، الهام گرفته است.
جان کانوی معتقد است این حادثه باید همانند فاجعه ورزشگاه هیلزبورو، که طی آن ۹۶ تن کشته شدند، مورد بازجویی مجدد قرار گیرد.
او می گوید: «به نظرم اکنون وقت آن است که ماجرا تعریف شود. فکر می کنم بریتانیایی ها در سال های اخیر اعتمادشان را در تشکیلات سلطنتی از دست داده اند. آنها شاهد محاکمه پرونده هایی بودند که سست تر از شواهد حادثه دایانا بود. بررسی دوباره پرونده هیلزبورو نشان داد که می توان صحت تحقیقات قبلی را نقض کرد. می خواهم همین را در مورد پرونده دایانا ببینم.»
داینا در سال ۱۹۹۶ از پرنس چارلز جدا شد و یک سال بعد همراه دودی فائد، معشوقش، در یک حادثه رانندگی در پاریس کشته شد.
نمایشنامه «واقعیت، دروغ، دایانا»، تئوری توطئه را دوباره مطرح می کند، تئوریی که از طرف پدر دودی فائد نیز ارائه شده بود. او معتقد بود پرنس فیلیپ سرویس های امنیتی را موظف به کشتن دایانا کرد تVer video "نمایش جنجال برانگیزی درباره مرگ دایانا در لندن به روی صحنه رفت"
تبرئه حسنی مبارک و خشم و خوشحالی مردم مصر
تبرئه حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین مصر از کلیه اتهامات وارده واکنش های مختلفی در این کشور به همراه داشت.
صدها تن ازمخالفان رییس جمهوری پیشین، یا بستگان کشته شدگان انقلاب سال ۲۰۱۱، پس از شنیدن رای دادگاه به خیابان ها آمدند و به آن اعتراض کردند.
آن ها فریاد می زدند: «شما هم ما را کشتید، هم رویا هایمان را.»
یکی از کسانی که در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱ زخمی شده بود، می گوید: «غیرعادلانه است. انتظار نداشتیم نظام قضایی مصر این کار را با ما بکند. بعد از چهار سال انتظار، حق ما این حکم نبود.»
فرد دیگری می گوید: «اشتباه کردیم که برای انقلاب به خیابان ها آمدیم. نباید اعتراض می کردیم، حتی نباید حقمان را می خواستیم، آن ها به ما می گویند که کار ما اشتباه بوده و همه را تبرئه کردند. آن ها بی گناهند. چه کسی شهدا را کشت؟ می خواهم بدانیم چه کسی شهدا را کشت؟»
در مقابل، هواداران آقای مبارک نیز به خیابان های قاهره آمدند و ابراز شادی کردند.
یکی از هواداران رییس جمهوری پیشین می گوید: «مبارک به حق خود رسید. مصر به توطئه [انقلاب] ۲۰۱۱ پایان داد.»
فرد دیگری اضافه می کند: «درود بر نظام قضایی و تبریک به رییس جمهور مبارک، بعد از چهار سال او پیروز شد. اکنون می خواهیم از او تقدیر شود.»
در جریان انقلاب سال ۲۰۱۱ که منجر به پایان سی سال ریاست جمهوری حسنی مبارک شد بیش از هشتصد و پنجاه نفر کشته شدند.Ver video "تبرئه حسنی مبارک و خشم و خوشحالی مردم مصر"
اپل در برابر اف بی آی می ایستد
جنجال بر سر شکستن قفل آیفون عامل کشتار سن برناردینوی کالیفرنیا در آمریکا شرکت اپل را واداشت تا علیه اف بی آی به دادگاه شکایت ببرد.
هواداران خشمگین این غول دنیای دیجیتال هم در برابر ساختمان اف بی آی در واشنگتن تجمع کردند.
دادگاه عالی آمریکا پیشتر به درخواست اف بی آی از اپل خواسته بود تا به منظور دسترسی به محتویات تلفن همراه فرد مذکور نرم افزار جدیدی طراحی یا شیوه ای برای از میان برداشتن موانع امنیتی موجود تعبیه کند.
تیم کوک٬ مدیرعامل اپل با انتقاد از اف بی آی گفت: «اگر ما راهی را برای دستیابی به اطلاعات داشتیم که تاکنون ارائه نکرده بودیم و اگر راهی بود که اطلاعات صدها میلیون نفر را تهدید نمی کرد مسلما این کار را می کردیم.»
در مقابل جیم کامی٬ رئیس اف بی آی با اذعان به حریم خصوصی دارندگان تلفن های همراه بر ضرورت همکاری شرکت اپل با پلیس تاکید کرد و گفت: «من حریم خصوصی را دوست دارم و وقتی می شنوم که برخی شرکتها می گویند ما شما را به دنیایی می بریم که کسی نمی تواند به امور شخصی شما دسترسی داشته باشد٬ فکر می کنم خیلی عالی است. چون نمی خواهم کسی به حریم خصوصی ام سرک بکشد. بعد فکر میVer video "اپل در برابر اف بی آی می ایستد"
تجربه دو روزنامه نگار از سقوط دیوار برلین
پنج روز قبل از سقوط دیوار برلین، در چهارم نوامبر ۱۹۸۹، تظاهرات بزرگی با حضور ۵۰۰ هزار تا یک میلیون نفر در شرق برلین برگزار شد. معترضان خواستار اصلاحات و آزادی بیشتر مطبوعات بودند.
در ۹ نوامبر همان سال در یک کنفرانس مطبوعاتی برای اعلام قوانینی درباره مقررات سفر، گونتر شابوفسکی سخنگوی دولت آلمان شرقی در پاسخ به یک روزنامه نگار ایتالیایی گفت: «این قوانین اجازه می دهد که هر شهروند آلمان شرقی، کشور را ترک و از گذرگاههای مرزی عبور کند.» در لحظه اعلام این قوانین، ساعت ۱۸:۵۶ دقیقه را نشان می داد و یوخن اشپخنسل، روزنامه نگار آلمانی در حال آماده شدن برای برنامه اش بود. او بخوبی این لحظه شگفت انگیز را به یاد دارد.
یوخن اشپخنسل می گوید: «من در حال آماده شدن برای برنامه ام بودم، آرایش کردن و تنظیم نور و غیره که ناگهان سردبیر گفت: «آماده شو، دیوار باز شد. مومپه شهردار برلین به استودیو می آید.» و بعد آنها حرف های شابوفسکی را پخش کردند. صحنه معروفی که درباره حق سفر و غیره حرف می زد. من شوکه شده بودم. ما برنامه دیگری برای پخش پیش بینی کرده بودیم. باورمان نمی شد که چنین موضوع مهمی در حال رخ دادن است. آن نیم ساعت و برنامه ای که پخش شد، بصورت لحظه ای و بداهه بود و بعد هم که اعلامیه شابوفسکی. این موضوع واقعا برای همه مهم بود. برای من بعنوان یک برلینی و روزنامه نگار، این لحظه مهمترین لحظه زندگی حرفه ایم بود.»
در آن کنفرانس مطبوعاتی همین که شابوفسکی گفت: «دیوار باز شده»، روزنامه نگاران شروع به ترک کردن سالن و رفتن به سمت دیوار کردند. ویچسلاو موستووی، خبرنگار پیشین اتحاد جماهیر شوروی در برلین که در این کنفرانس مطبوعات حاضر بود می گوید: «این اتفاق در پایان کنفرانس مطبوعاتی اتفاق افتاد. شابوفسکی در ابتدا از چیزهای معمولی حرف زد و نزدیک پایان کنفرانس گفت که امروز ما تصمیم گرفته ایم مرزها را باز کنیم. کل سالن ساکت شد. پشت سر ما یک نفر ناگهان از جایش بلند شد و با دویدن سالن را ترک کرد. برای همه ما که اصول سیاست آلمان را می شناختیم، این موضوع کاملا غیرمنتظره بود.»
همانند هزاران نفری که در شوک اعلام خبر سقوط دیوار برلین بودند، موستووی نیز با گروه فیملبرداریش به سمت مکانی رفت که به سمبل اتحاد دو آلمان تبدیل شد. در دروازه براندنبورگ، جمعیتی مشتاق جمع شده بودند.
موستووی می افزاید: «همکارم الکساندر ماسلاکف، مجری مشهور تلویزیون روسیه به برلین آمد. ما می خواستیم برای برنامه او گزارش آماده کنیم. ما با فیلمبردارمان به سمت درواز براندنبورگ رفتیم. دوربین را روشن کردیم و شروع به فیلم گرفتن کردیم. افرادی بودند که روی نیمکت های بلوار اونتا دین لیندن نشسته بودند. دو نفر به ما نزدیک شدند و از ما پرسیدند که آیا اجازه فیمبرداری داریم؟ انها گفتند که اگر شما اجازه فیلمبرداری ندارید نمی توانید کار کنید. همکارم از این برخورد خیلی متعجب شده بود.»
ماموران مرزی بیش از حد شگفت زده شده بودند. آنها دستور العملی از پیش دریافت نکرده بودند. چند پاسپورت را مهر زدند اما نزدیک نیمه شب زیر فشار زیادی قرار گرفتند و بخشی از موانع مرزی را بدون دستور رسمی برداشتند و مردم شروع به عبور کردند.
موستووی می افزاید: «من در حال رانندگی بودم و سقف خودرو مان باز بود. فیلمبردار از سقف باز خودرو شروع به فیلمبرداری کرد که واقعا لحظه فراموش نشدنی است. مردم اطراف ما کف می زدند و فریاد هورا سر می دادند. اصلا اهمیت نداشت چه کسانی داخل خودرو هستند. مردم خیلی هیجان زده بودند هر کسی را که از مرز عبور می کرد تحسین می کردند، کف می زدند و هورا می کشیدند و گاهی گریه می کردند.»
یوخن اشپخنسل درباره تجربه اش از آن روزها می گوید: «دو روز قبل از آن، مچ پای من شکسته بود و من با عصا و پایی در گچ رفته بودم که برنامه ام را اجرا کنم. دشوار بود اما خدا را شکر می توانستم بنشینم اما با پای گچ گرفته نمی شد کار زیادی انجام داد. بعد از آن به خانه برگشتم و به همسرم گفتم: حالا باید زود تلویزیون را روشن کرد. همسرم گفت: تلویزیون نه. باید به سر مرز برویم، پایت در گچ است که باشد، عصایت را بردار که برویم. این تصمیم واقعا تصمیم خوبی بود. اینطور شد که راه افتادیم. آن ساعت در برلین ترافیک سنگینی بود. جمعیت خیلی زیادی در خیابان حاضر بود و ما توانستیم اولین صحنه های عبور مردم از مرز را ببینیم. در هر دو طرف دیوار کارناوالی از جشن و شادی برپا بود. مردم روی دیوار می رقصیدند. باورنکردنی بود. حتی الان که ۲۵ سال از آن روزها می گذرد توصیف آنچه رخ داده خیلی دشوار است.»Ver video "تجربه دو روزنامه نگار از سقوط دیوار برلین"
تشدید تدابیر امنیتی در آمریکا و فرانسه پس از تهدیدات "دولت اسلامی"
به دنبال اظهارات حیدر العبادی، نخست وزیر عراق، مبنی بر در دست بودن شواهد معتبری که حکایت از برنامه گروه جهادی “دولت اسلامی” برای انجام حملات تروریستی در متروی نیویورک و پاریس دارد، دولتهای دو کشور آمریکا و فرانسه اعلام کردند که هیچ اطلاعاتی مبنی بر احتمال وقوع چنین حملاتی در دست ندارند.
این در حالی است که برخی گزارشها از تشدید تدابیر امنیتی در این دو کشور حکایت دارد.
اندرو کومو، فرماندار ایالت نیویورک آمریکا، با بیان این که تنها خبر جدیدی که دارد یک تغییر طبیعی آب و هوایی و انتظار طوفان بیشتر است، گفت: “من در مورد تروریسم باید بگویم که غیر از یک تهدید کلی، چیز دیگری وجود ندارد. دیروز کسی از من پرسید چه زمانی شرایط امنیتی بهتر می شود؟ من هم گفتم که تنشها کمتر شده اما فکر نمی کنم که از بین برود. از بعد از یازدهم سپتامبر، تهدیدات همچنان باقی است. اولین بیداری ما پس از یازدهم سپتامبر بود.”
دولت فرانسه هم اعلام کرده که تشدید تدابیر امنیتی در اماکن عمومی و متروها، ربطی به اظهارات نخست وزیر عراق ندارد.
پس از کشته شدن یک تبعه فرانسوی بدست عوامل “دولت اسلامی” در الجزایر، دولت این کشور از اتباع خود خواسته تا حد امکان از سفر به چهل کشور اسلامی خودداری کنند.Ver video "تشدید تدابیر امنیتی در آمریکا و فرانسه پس از تهدیدات "دولت اسلامی""
انتخابات ریاست جمهوری برزیل و طبقه متوسط
کدامیک از سه کاندیدای اصلی انتخابات ریاست جمهوری برزیل از حمایت قشرمتوسط این کشور برخوردار خواهد شد؟
طبقه ای صد میلیونی و نماینده نیمی از جمعیت این قدرت نوظهور اقتصادی منطقه آمریکای لاتین.
نزدیک شصت درصد واجدان شرایط رای دادن از میان طبقه متوسط هستند، طبقه ای با احساساتی بعضا چپی و البته از نظرمالی وابسته به جناح راست.
یکی از شهروندان سائوپائولو در این باره می گوید: «برزیلی ها هنوز تصمیم نگرفته اند به چه کسی رای دهند. شما تنها سه کاندیدا را می بینید و به تفاوتهای اساسی آنها با یکدیگر توجهی ندارید.»
شهروند دیگری می گوید: «بنظرم آینده برزیل دوباره در دست حزب کارگر خواهد بود.»
اما دیگری نظر متفاوتی دارد: «خیلی دوست دارم دیلما روسف و حزب کارگر از قدرت کنار بروند.»
شهروند دیگری می گوید: «برزیل به کسی نیازمند است که بتواند تغییر بوجود بیاورد. نه تنها در حرف که در عمل.»
و دیگری می گوید: «من شخصا به دیلما روسف رای نمی دهم ولی از سایرکاندیداها هم خوشم نمی آید.»
بعد از چهارسال رشد اقتصادی آهسته، اقتصاد برزیل از نیمه نخست سال جاری میلادی وارد مرحله رکود شده و
آثار این وضعیت اقتصادی بر زندگی طبقه متوسط برزیل مشهود شده است.
شان مالوف در زمره پنج درصد بیکاران رسمی ای است که هیچگونه درآمدی ندارند و باید با یک تورم شش و نیم درصدی دست و پنجه نرم کنند.
او می گوید: «دوستان زیادی اطرافم هستند که شرایطی مشابه شرایط مرا دارند. آنها بیکارند. شغلشان را از دست داده اند. برخلاف من که قراردادم تمدید نشد، آنها را رسما اخراج کردند. اینجا در برزیل شرکت های چند ملیتی زیادی هستند که با کارکنان خود چنین کاری می کنند. شرکتهای کوچکی که از طرف دولت حمایت نمی شوند هم مجبور تعداد کارکنان خود را کم کنند.»
افزایش تورم در کنار عدم رشد اقتصادی؛ اینگونه است که قدرت خرید خانواده ها تحت تاثیر قرار گرفته است. در کنار این مسئله نباید از رشد نرخ بهره بانکی که خانواده های مقروض را تحت فشاری مضاعف قرار داده، بسادگی گذشت. یکی از موتورهای محرکه رشد اقتصادی که به اعتقاد یک کارشناس، از کارکرد اصلی خود دور شده است.
آندره پرفیتو در این باره می گوید: «یکی از عواملی که علت پویایی اقتصاد برزیل بشمار می رفت افزایش خانواده های مصرف کننده بود. ولی سرمایه گذاری صورت نمی گرفت. سرمایه گذاری تا حد زیادی به اعتبار کشور وابسته است. اکنون در مرحله گذار قرار داریم که به چند مسئله همزمان باید پرداخته شود. بنابراین انتخابات دشواری خواهد بود.»
ریتا فریه را، خبرنگار یورونیوز در برزیل در پایان گزارش ارسالی خود می گوید: «تنها چند ساعت مانده تا پایان کارزار انتخاباتی، بسیاری از برزیلی ها هنوز در انتخاب رییس جمهور آینده شان مرددند. طبق آخرین نظرسنجی ها احتمال پیروزی دیلما روسف در دور اول بسیار ضعیف است و در مرحله دوم هم رقابت شانه به شانه خواهد بود.»Ver video "انتخابات ریاست جمهوری برزیل و طبقه متوسط"
سال ۲۰۱۴ 'مرگبارترین' سالِ پناهجویان لقب گرفت
سازمان بین المللی مهاجرت می گوید سال اخیر میلادی مرگبارترین سال برای پناهجویان غیرقانونی بود که طی آن بیش از ۳ هزار پناهجو هنگام گذر از دریای مدیترانه جان باختند. تعداد قربانیان در مقایسه با سال ۲۰۱۱، یعنی وقتی که با آغاز دوران موسوم به «بهار عرب» میزان پناهجویان به نحو بی سابقه ای افزایش یافت، دو برابر شده است.
در تازه ترین گزارش سازمان بین المللی مهاجرت آمده است که بالاترین میزان قربانیان مهاجرت غیرقانونی بعد از دریای مدیترانه در مناطق شرقی آفریقا و همچنین مرز آمریکا و مکزیک ثبت شده است.
لئونارد دویل، سخنگوی این سازمان هنگام معرفی این گزارش گفت: «مایلیم توجه جهانیان را به ابعاد تکان دهنده و غیرانسانی این مساله جلب کنیم. می خواهیم کمک کنیم تا صدای آنان که عزیزانشان را اینگونه از دست داده اند، شنیده شود. به امید اینکه دیگر کسی جان خود را تقدیم قاچاقچیان بی رحم نکند.»
بر اساس گزارش سازمان بین المللی مهاجرت از آغاز قرن بیست و یکم تاکنون ۴۰ هزار پناهجوی غیرقانونی جان باخته اند که بیش از ۲۲ هزار تن از آنها در راه رسیدن به اروپا از پای در آمده اند.Ver video "سال ۲۰۱۴ 'مرگبارترین' سالِ پناهجویان لقب گرفت"
پارلمان اروپا در مورد شکل کمیسیون آینده اتحادیه اروپا تصمیم می گیرد
برخی از کاندیداهای مقام کمیسری کمیسیون اروپا از جمله لرد هیل که از طرف بریتانیا برای امورمالی اتحادیه معرفی شده، با مخالفت و انتقاد نمایندگان پارلمان اروپا روبرو خواهند شد. او قبلا برای بانکهای بریتانیا، سوداگری می کرده است.
فیلیپ لامبرت، یک نماینده پارلمان اروپا از گروه سبزها می گوید: “آیا می توان مقررات مالی را به یک سوداگر سابق اهل بریتانیا سپرد؟ روشن است که او را در این مقام قرار می دهند تا منافع دولت بریتانیا را تامین کند.”
کاندیدای مجارستان هم بخاطر سابقه بد دولت ویکتور اوربان در رعایت ارزشهای دموکراتیک اروپا، باید منتظر انتقادات پارلمان باشد.
آقای لامبرت در این مورد گفت: “می دانید اوربان چه کسی را برای مقام شهروندی در اروپا فرستاده؟ نماینده دولتی که از شهروندی اروپا متنفر است. این بیجاست.”
در این میان، خانم آلنکا بارتوشک، هم بخاطر فقدان توانایی مورد انتقاد پارلمان است. او هنگامیکه در مقام نخست وزیری کشورش بود، خود را برای کمیسری اتحادیه نامزد کرد.
اما یکی از نمایندگان گروه اکثریت “مردم” می گوید نباید از پیش قضاوت کرد: “نمی توان از قبل تصمیم گرفت. نخست باید همه چیز را بدقت مورد توجه قرار داد و بعد از ارزیابی، در مورد پذیرش یا رد کاندیداها تصمیم گرفت.”
یکی دیگر از کاندیداها، میگل کانیته از اسپانیا که برای حفظ محیط زیست معرفی شده، خود در شرکتهای نفتی سرمایه داشته و نیز نظراتی مخالف زنان دارد.
با وجود این، مانفرد وبر، رهبر گروه “مردم” می گوید: “کاندیداهای کمیسیون باید ما را متقاعد کنند که قادر به انجام وظایفشان خواهند بود. در گروه ما، در مورد افراد، از پیش قضاوت نمی شود و به همه، علیرغم سابقه شان، با عدالت رفتار می شود.”
حال، باید دید عدالت در روز تصمیم گیری در هفتم ماه اکتبر، در مورد پی یر موسکوویسی، وزیر مستعفی اقتصاد فرانسه که حال می خواهد امور اقتصادی اتحادیه را در دست گیرد، رعایت خواهد شد یا نه.Ver video "پارلمان اروپا در مورد شکل کمیسیون آینده اتحادیه اروپا تصمیم می گیرد"
دو نفر دیگر در کره جنوبی در اثر بیماری مرس درگذشتند.
سندروم تنفسی خاور میانه یا مرس،قربانیان جدیدی در کره جنوبی داشت.
وزیر بهداشت کره جنوبی روز چهارشنبه اعلام کرد دو نفردیگر در این کشور جان خود را بر اثر بیماری مرس از دست دادند. سیزده مورد جدید بیماری نیز گزارش شده است. به این ترتیب شمار بیماران مبتلا به ویروس کرونا در کره جنوبی به ۱۰۸ نفر می رسد.
پارک گئون های، رییس جمهوری کره جنوبی دیدار خود از آمریکا را به تعویق انداخت تا بتواند بر بحران گسترش بیماری نظارت کند.
در عین حال، چوی کیونگ هوان، وزیر دارایی ومعاون نخست وزیر گفت: “خواهش می کنم زیاد نگران نباشید. سوء تفاهم نداشته باشید و سعی کنید زندگی روزانه تان را ادامه دهید.”
اما به هرحال زندگی روزمره در کره جنوبی با محدودیت هایی روبروست. مسئولان درمانی کرۀ جنوبی از مردم خواسته اند حتی المقدور از حضور در مکان های عمومی بپرهیزند. مدارس زیادی بسته شده اند، وضعیت سلامتی کارمندان در محل کار کنترل می شود و رعایت بهداشت و ضدعفونی در اماکن عمومی بشدت اجرا می گردد.
این بیماری نخستین بار، توسط کسی که از خاورمیانه بازگشته بود به کره جنوبی وارد و سپس شایع شد. این کشور بعد از عربستان سعودی،Ver video "دو نفر دیگر در کره جنوبی در اثر بیماری مرس درگذشتند."
قانون میهن دوستی، ابزار آمریکا برای محدود کردن حقوق شهروندی
حملات یازدهم سپتامبر به برج های تجارت جهانی در نیویورک، موجب شد تا تغییرات اساسی و عمده ای نه تنها در آمریکا بلکه در اکثر کشورهای جهان ایجاد شود. با فرو ریختن برج های دوقلو، احساس امنیت در آمریکا از بین رفت و ترس از تروریسم موجب وضع قوانین بسیاری شد که آزادی های فردی را محدودتر می کرد.
همان روز حادثه، جرج بوش پسر، رییس جمهوری وقت آمریکا به آمریکایی ها اطمینان داد که برای امنیت مردم این کشور از تمام قدرت خود استفاده می کند.
جرج بوش در آن هنگام در سخنانی گفت: “کشور ما قوی است. مردان بزرگی برای دفاع از این ملت بزرگ به پا خاسته اند. حملات تروریستی می تواند پایه های بلندترین ساختمان های ما را بلرزاند اما نمی تواند به ارزش ها و اصول آمریکا خدشه ای وارد کند.”
تصویب قانون میهن دوستی، یکی از نخستین اقداماتی بود که دولت آمریکا برای مقابله با تروریسم انجام داد. لایحه ای که با اکثریت آرا در کنگره و سنای آمریکا به تصویب رسید و به یک قانون تبدیل و اجرای آن الزامی شد. این قانون به زعم بسیاری، سرآغازی بر اقدامات جاسوسی بعدی بود که درآمریکا و توسط دولت این کشور در دیگر نقاط جهان به وقوع پیوست.
طبق این قانون، قدرت سرویس های اطلاعاتی نظیر سازمان اطلاعات آمریکا، سازمان های جاسوسی و پلیس فدرال این کشور افزایش یافت. این نهادها امکان شنود و ردیابی مکالمات تلفنی شهروندان آمریکایی و یا غیرآمریکایی را در داخل مرزها و یا خارج از این قاره بیش از گذشته یافتند.
ضرورت امنیتی بهانه ای بود که دولت و دستگاههای تابعه، با توسل به آن، بر اقداماتی از این دست افزودند.
ویت دینت، یکی از طراحان لایحۀ میهن دوستی، با حمایت از این قانون تاکید می کند که این قانون از خیلی پیش تر هم اعمال می شد و می افزاید: “از سال ۱۹۶۸ یک سیستم شنود در امریکا راه اندازی شد. قانون میهن دوستی اطمینان می داد که این اقدام با سرعت فن آوری همراه شود و اقدامات خود را گسترده تر کند.”
مخالفان این لایحه می گویند این قانون و اختیارات جنبی آن برخلاف قانونی اساسی آمریکاست.
مایکل جرمن، مامور سابق پلیس فدرال در این باره می گوید: “این لایحه برای این نبود که تحقیقات در مورد افراد گناهکار آسان تر شود. با این قانون امکان تحقیقات در مورد کسانی که حتی مظنون هم نیستند فراهم شد و این واقعا مساله ساز بود. چرا که هر کسی را می شد دستگیر کرد.”
بر اساس این قانون، دولت آمریکا مجاز بود جنگجویان غیرآمریکایی یا نیروهای دشمن در هر نقطه از دنیا را دستگیر و به زندان های خود منتقل کند. زندان گوانتانامو یکی از این موارد است که بعد از حمله به افغانستان برای سرکوب طالبان تاسیس شد.
قانون دیگری که مکمل قانون میهن پرستی بود، در هفدهم اکتبر ۲۰۰۶ به امضا رسید که اجازۀ بازجویی و شکنجۀ زندانیان را به نظامیان آمریکایی می داد.
امضای این قانون توسط جرج بوش پسر شش هفته بعد از افشای اخبار مربوط به بازجویی های انجام شده توسط ماموران “سی آی ای” و همچنین وقایع مربوط به زندان ابوغریب در عراق صورت گرفت و رسما شکنجۀ افرادی که به اتهام تروریسم دستگیر می شوند، تحت نام بازجویی را آزاد اعلام کرد.
طی سال های اخیر، مخالفت با این قانون افزایش یافته و معترضان می گویند قانون “میهن دوستی” عامل اصلی نقض حریم خصوصی شهروندان و زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی است.Ver video "قانون میهن دوستی، ابزار آمریکا برای محدود کردن حقوق شهروندی"
پلیس ضدشورش لبنان معترضان را از وزارت محیط زیست بیرون راند
پلیس ضد شورش لبنان معترضانی را که با تحصن در وزارت محیط زیست در بیروت، پایتخت، خواستار استعفای محمد المشنوق وزیر این وزارتخانه بودند، از ساختمان محیط زیست بیرون کرد.
معترضان در اعتراض به عدم جمع آوری و انباشت زباله در خیابان های بیروت تحصن کرده بودند.
ندا الزعرور، رهبر حزب سبز لبنان که می گفت حزبش «مخالف اشغال نهادی دولتی است» خطاب به معترضان فریاد می کشید «ما این را نمی پذیریم که کسی وارد یک نهاد دولتی شود. ما طرفداران محیط زیست هستیم، هدف ما کاملا محیط زیستی است، سعی نکنید با ما رقابت کنید.»
معترضان برای استعفای محمد المشنوق وزیر این وزارتخانه ضرب الاجلی ۷۲ ساعته تعیین کرده بودند و وزارت کشور لبنان هم به معترضان اولتیاماتومی نیم ساعته داده بود.
یکی از معترضان گفت:«اول جریان برق و بعد آب را قطع کردند و تهویه را از کار انداختند و وارد شدند. گفتیم با احترام خارج می شویم اما وقتی از پله ها پایین می رفتیم بدون دلیل به سر و کله همه ما می زدند.»
از حدود دو ماه پیش زباله ها در پایتخت لبنان انباشته شده است. تعطیلی بزرگترین محل دفن زباله لبنان، کشمکش جناح های سیاسی و خودداری دیگر شهVer video "پلیس ضدشورش لبنان معترضان را از وزارت محیط زیست بیرون راند"
فیلم اشکها و لبخندها پنجاه ساله شد
فیلم اشکها و لبخندها که در سال ۱۹۶۵میلادی برنده جایزه اسکار شد و اقتباسی از تئاتر موزیکال راجرز و هامرستاین بود، اینک پنجاهمین سالش را جشن می گیرد.
این فیلم داستان یک معلم خانگی با بازی اندروز را دهه ۱۹۳۰ میلادی روایت می کند که به شاگردانش آواز خواندن یاد می دهد و عاشق کارفرمایش به نام سرهنگ وون تراپ می شود. خانواده آنها پیش از جنگ جهانی دوم مجبور به فرار می شوند.
برای جولی اندروز، ستاره این فیلم، باور کردن این سالگرد مشکل است. او می گوید: «اگر کسی روزی که ما این داستان را فیلمبرداری می کردیم به من می گفت که پنجاه سال بعد من چنین مصاحبه ای انجام می دهم هرگز تصورش را نمی توانستم بکنم. هرگز!»
همه اما با شوق از سالگرد این فیلم لذت نمی برند. کریستوفر پلامر، که همبازی اندروز در این فیلم بوده پیش از این، از این فیلم به طعنه بعنوان «صدای مخاط ها» (اشکها و مخاطها) یاد کرده است.
سایر فیلمهای موزیکال آمریکایی همچون فیلم «کاباره» و یا «داستان وست ساید» هم شاید مورد علاقه باشند اما تعداد کمی از آنها به اندازه اشکها و لبخندها مورد توجه هستند. اندروز فکر می کند که دلیل این امر را می داند: «Ver video "فیلم اشکها و لبخندها پنجاه ساله شد"
بارندگی شدید و سیل در جنوب فرانسه؛ رکوردی تازه
بارندگی شدید و سیل روز دوشنبه در منطقه مون پلیه در جنوب فرانسه، رکود تازه ای از میزان بارندگی های شدید را بر جای گذاشت.
به گفته مقامات هواشناسی فرانسه، میزان بارندگی چند ساعته روز گذشته معادل شش ماه بارندگی سالانه این منطقه بوده است. این پدیده جوی منجر به توقف فعالیت های معمول مردم در شهر و همچنین فعالیت فرودگاه مون پلیه و ایستگاههای قطار شهرستان ارو در جنوب فرانسه شد.
این بارندگی شدید خسارت های زیادی را به روستاها و مناطق شهری وارد کرده اما تاکنون خبری از کشته شدن کسی گزارش نشده است.
بیش از ۱۵۰۰ پلیس و آتش نشان برای کمک به مردم آسیب دیده بسیج شده اند.
یکی از ساکنان این منطقه می گوید: ««من ۹۳ سالم است و تا حالا چنین بارندگی یی ندیده ام. آب بالا آمده بود و دیوارها فرو می ریختند و همه جا را آب گرفته بود. این اسباب و وسایل من است که می بینید الان در چه شرایطی هستند.»
هشدارهای هواشناسی باعث شد بیش از چهار هزار نفر شب گذشته را در سالن های ورزشی در شهرستان ارو به سر بردند.
شهروند دیگری درباره تجربه اش از این سیل می گوید: «یکدفعه این اتفاق افتاد. آب سرازیر شد و خودروها مثل قایق روی آب شناور شدند و بعد دیگران به ما کمک کردند که ماشین مان را هل دهیم و روی پل ببریم.»
بخاطر سیل و باران شدید پروازهای فرودگاه شهر مون پلیه عملا متوقف شد و مسافران شب گذشته را در فرودگاه گذراندند.
همچنین حرکت قطارها با وجود شرایط نامناسب روز دوشنبه با اخلال روبرو شد و بسیاری از مسافران مجبور شدند در ایستگاهها و داخل قطارها در انتظار عادی شدن شرایط بمانند.
وضعیت جوی از صبح روز سه شنبه اندک اندک به حالت طبیعی بازگشته و هواشناسی فرانسه اعلام کرده تا عصر سه شنبه وضعیت جوی به حالت عادی باز می گردد.Ver video "بارندگی شدید و سیل در جنوب فرانسه؛ رکوردی تازه"
انتخابات مقدماتی آمریکا؛ کارزار انتخاباتی جب بوش در میان امید و ناامیدی
با اعلام نتایج انتخابات مقدماتی در ایالت نیوهمشایر، کارزار انتخاباتی جب بوش با فضایی از امید و ناامیدی مواجه است. جب بوش با کسب ۱۱.۱ درصد آرا در نیوهمشایر بعد از تد کروز با ۱۱.۶ درصد در جایگاه چهارم ایستاد و به نظر نمی رسد اکنون خواهان کناره گیری از دور رقابت ها باشد.
جب بوش نامزد اردوگاه جمهوریخواهان خطاب به هوادارانش گفت: «آیا می خواهید کسانی مثل هیلاری کلینتون یا دونالد ترامپ روی کار بیایند که می خواهند جاه طلبی هایشان را با هزینه مردمی که واقعا به کمک نیاز دارند پیگیری کنند؟ آیا کسانی را می خواهید که زندگیشان را با ایجاد شکاف میان ما سامان می دهند؟ آیا کسی را می خواهید که دشمنانشان را جمهوریخواهان، یعنی کسانی که با آنها موافق نیستند می دانند؟»
در اردوگاه جمهوریخوهان در ایالت نیوهمشایر، دونالد ترامپ برنده شد و اکنون همه چشم ها به کارولینای جنوبی دوخته شده است.
یکی از هواداران کارزار انتخاباتی جب بوش می گوید: «فوق العاده بود. فکر می کنم او حتما به کارولینای جنوبی می رود و با کهنه سربازان زیادی که آنجا زندگی می کنند نتیجه عالی ایی خواهد گرفت.»
جان کریستوفر بوآ، تحلیلگر سیاسی دVer video "انتخابات مقدماتی آمریکا؛ کارزار انتخاباتی جب بوش در میان امید و ناامیدی"
اعلام آمادگی روسیه برای کمک به ناسا
در پی انفجار یک موشک ترابری در ویرجینیای آمریکا، آژانس فضایی روسیه برای کمک به ناسا در ارسال محموله اش، اعلام آمادگی کرد.
این موشک حامل مواد غذایی و تجهیزات و سه شنبه شب بوقت محلی عازم ایستگاه بین المللی فضایی بود.
ناکامی ناسا در ارسال محموله به ایستگاه فضایی بین المللی در حالی رخ داد که روسیه، درست چند ساعت بعد، از انجام یک عملیات مشابه سربلند بیرون آمد.
«روسکوموس» موفق شد یک موشک ترابری تدارکاتی شامل حدود دو و نیم تن مواد غذایی، سوخت و تجهییزات را از پایگاه فضایی «بایکونور» قزاقستان به فضا پرتاب کنند.
آژانس فضایی روسیه اعلام کرده در صورت تمایل آمریکا، آمادگی دارد به این کشور در ارسال محموله اش به فضا کمک کند.
تصاویری که از درون یک
هواپیما فیلمبرداری شده، نشان می دهد این حادثه چگونه لحظاتی پس از پرتاب «آنتارس»، متعلق به شرکت خصوصی «اوربیتال ساینسز» از سکو اتفاق افتاده است.
فرانک کولبرتسون، معاون اجرایی این شرکت در واکنش به این حادثه گفت: «از دست دادن این موشک و محموله آن، شرایط سختی را بوجود آورده ولی با توجه به اینکه به هیچ کسی آسیبی نرسید، حادثه خیلی هم ناگوار نیست و از این بابت خوشحالیم. نکات ایمنی هم در بالا و هم روی زمین، آنطور که باید، در نظر گرفته شده بودند لذا خسارات وارده فقط مادی هستند.»
این نخستین حادثه از زمانی است که ناسا ارسال محموله به فضا را به شرکت های خصوصی واگذار کرده است.Ver video "اعلام آمادگی روسیه برای کمک به ناسا"
دوشنبه خونین در ترکیه؛ وقوع سه حمله تروریستی در استانبول و سیلوپی
ترکیه روز دوشنبه شاهد وقوع چندین حمله تروریستی بود. در نخستین مورد، دو مهاجم زن به کنسولگری آمریکا در استانبول تیراندازی کردند. زنی که گفته می شود یکی از مظنونان این حمله است بعد از زخمی شدن توسط پلیس، دستگیر شده است. به گفته مقامات، کسی در این حمله کشته نشده است.
یک گروه چپ افراطی با نام «ارتش انقلابی آزادیبخش خلق» که یک نیروی امنیتی ترکیه را در جریان حمله انتحاری به سفارت آمریکا در آنکارا در سال ۲۰۱۳ کشته بودند، با انتشار بیانیه ای در وب سایت خود از دست داشتن در حمله روز دوشنبه در استانبول خبر داده اند. آنها در بیانه خود نوشته اند که جنگ تا بیرون راندن امپریالیسم و متحدانشان از کشور ادامه خواهد داشت.
یک شاهد عینی در نزدیکی کنسولگری آمریکا در استانبول می گوید: «پلیس فریاد می زد، کوله ات را زمین بگذار و زن گفت: من تسلیم نمی شوم. من آمده ام انتقام حمله در منطقه سوروچ را بگیرم.»
در دومین حمله روز دوشنبه در استانبول، انفجار یک خودروی بمب گذاری شده در نزدیکی مقر پلیس باعث کشته شدن یک افسر پلیس شد. دو مهاجم نیز که با پلیس درگیر شدند، در جریان این واقعه کشته شدند. انفجار این بمب همچنینVer video "دوشنبه خونین در ترکیه؛ وقوع سه حمله تروریستی در استانبول و سیلوپی"
هفته نامه "شارلی ابدو" قربانی کاریکاتورهایش شد
هفته نامه “شارلی ابدو” طی بیش از نیم قرن فعالیت مطبوعاتی اش، از انتشار مطالب و کاریکاتورهای بی محابای خود در مورد مذهب، هنر و سیاست دست نکشیده است. بسیاری از این کاریکاتورها حتی هجوآمیز عنوان می شدند. با اینحال، روزنامه نگاران و کاریکاتوریست های این هفته نامه چپ گرای فرانسه، تحت فشار تهدیدها و حملات گروه های افراطی نیز دست از انتشار کاریکاتورهای خود نکشیدند.
در فوریۀ ۲۰۰۶ ، این هفته نامه در حمایت از آزادی بیان، اقدام به بازنشر کاریکاتورهای منتشر شده در نشریات دانمارکی در مورد پیامبر اسلام کرد.
فیلیپ وال، مدیر مسوول هفته نامۀ شارلی ابدو درآن هنگام در مورد اعتراض هایی که علیه این کاریکاتورها به راه افتاده بود، همبستگی با مطبوعات دانمارکی را هدف از این اقدام عنوان کرده و گفت: “این کاریکاتورها اصلا به قصد تحریک چاپ نشده اند، انجام وظیفه توسط مطوبعات و حق آزادی بیان و آزادی رسانه ها یک اقدام تحریک آمیز نمی تواند باشد.”
از آن هنگام، تهدیدها علیه این هفته نامه توسط گروه های افراطی اسلام گرا افزایش یافته است. در نوامبر ۲۰۱۱، شارلی ابدو اقدام به انتشار شماره ای ویژه ای در مورد پیامبر اسلام کرد. در واکنش به انتشار این کاریکاتورها، ساختمان هفته نامه شارلی ابدو هدف حمله با کوکتل مولوتف قرار گرفت و به آتش کشیده شد.
لوز، یکی از کاریکاتورهای این هفته نامه در واکنشی به این حمله گفت: “این افراد به خدا ایمان ندارند حتی به مذهب و دین خودشان هم باور ندارند. آنها تنها مرگ و فقدان را می شناسند و فقط اشرار هستند که چنین اقداماتی انجام می دهند.”
هفته نامۀ شارلی ابدو، بعد از این حمله، باز هم دست از انتشار کاریکاتورهای هجوآمیز و در بسیاری مواقع تحریک آمیز برنداشت. در سپتامبر ۲۰۱۲، کاریکاتورهایی را با الهام از فیلم” مسلمانان بی گناه” منتشر کرد.
این فیلم که به گفتۀ مسلمانان معترض، به تحریف زندگی پیامبر اسلام پرداخته و به وی توهین کرده بود، در کشورهایی مثل پاکستان با تظاهرات خشونت باری همراه بود. استفان شربونیر، که در حمله مسلحانه روز چهارشنبه، در میان کشته شدگان دیده می شود، در در واکنش به این اعتراض ها از اقدام این هفته نامه دفاع کرد.
وی در آن هنگام، گفت: “یعنی چه که حق نداریم کاریکاتور محمد را در فرانسه چاپ کنیم؟ البته که می توانیم نه تنها کاریکاتور محمد بلکه هر کس دیگری را در فرانسه به چاپ برسانیم. در فرانسه، دین مثل یک فلسفه و تفکر است و من می توانم همانطور که از مارکس کاریکاتوری ترسیم می کنم، از محمد نیز کاریکاتور بکشم.”
در آن زمان، دادگاهی در فرانسه، شکایت ها و اعتراض ها علیه مدیر مسوول هفته نامۀ شارلی ابدو را مردود دانست. بعد از آن، هفته نامه شارلی ابدو شماره ویژه ای را در بارۀ زندگی پیامبر اسلام و توسط همکاران مسلمان به چاپ رساند.
مدیر مسوول جان باختۀ شارلی ابدو در آخرین اظهار نظری که در زمان حیاتش در این باره بیان کرد، گفت: “کسی نمی تواند بگوید که محمد و این دین را بخوبی می شناسد. مذهبی که هر بار که از آن حرف می زنیم با قتل و خشونت و انتحار اعمال شده توسط یک گروه محدود شناخته می شود، آدم را می ترساند. فکر می کنم که باید از اینجا شروع می کردیم یعنی پیش از آنکه با اسلام شوخی کنیم، باید از شناساندن محمد و اسلام شروع می کردیم.”
استفان شربونیر، روز هفتم ژانویه، همراه با دوازده خبرنگار و پلیس، در محل این هفته نامه، قربانی همین خشونت اسلامگرایان تندرو شد.Ver video "هفته نامه "شارلی ابدو" قربانی کاریکاتورهایش شد"
سناتور مک کین: توافقنامه هسته ای با ایران، توافق بسیار بدی است
جان مک کین را اغلب سیاستمداری مستقل می دانند. این کهنه سرباز جنگ ویتنام بی پرده و صریح سخن می گوید و یکی از چهره های همیشه حاضر در سیاست ایالات متحده آمریکاست. مک کین در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ مغلوب باراک اوباما شد، با این حال امروز هم قدرتی سیاسی به حساب می آید. سیاستمدار ۷۸ ساله در انتخابات سال ۲۰۰۰ هم در رقابتهای درون حزبی از جرج دبلیو بوش شکست خورد. ایزابل کومار، خبرنگار یورونیوز، در حاشیه نشست بین المللی امنیت در هالیفاکس کانادا با سناتور مک کین گفتگو کرده است.
یورونیوز: سپاس از اینکه در برنامه گفتگوی جهانی همراه ما هستید. در اروپا عده بسیاری شما را به خاطر حضورتان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ به یاد دارند. پس از گذشت ۶ سال، این تجربه کمکی برای شما بود یا مانعی؟
جان مک کین: «به نظرم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده مفید بود. اما پس از شب انتخابات، به هیچ وجه فکر نمی کردم که جهان، امروز به این شکل باشد. وضعیت امنیتی به شدت خراب شده واز میزان نفوذ آمریکا در جهان به میزان زیادی کاسته شده است.»
یورونیوز: یکی از پرسشهای مکرر سایت یورونیوز این است که آیا دوباره نامزد انتخابات خواهید شد؟
جان مک کین: «نه»
یورونیوز: به هیچ وجه؟
جان مک کین: «نه. به نظرم بعد از دو بار تلاش، باید درسم را از رأی دهنگان گرفته باشم.»
یورونیوز: در این صورت حزب جمهوریخواه خیلی نامزدهای قوی ندارد. اما اگر از شما بخواهند سه نامزد قوی در حزب جمهوریخواه را نام ببرید، از چه کسانی حمایت می کنید؟
جان مک کین: «من تصمیم ندارم از قدرت خود برای حمایت از کسی استفاده کنم، تا زمانی که کمپین انتخاباتی آنها را نبینم. اما جِب بوش، فرماندار سابق فلوریدا یکی از نامزدهای احتمالی است. دوست عزیز من لیدسی گراهام هم یکی از زیرکترین افراد در حوزه مسأله امنیت ملی آمریکاست. مارکو روبیو، سناتور فلوریدا هم پیشرفت بسیار چشمگیری دارد.»
یورونیوز: به نظرتان موضوعات مطرح در انتخابات بعدی چه خواهد بود؟
جان مک کین: «اگر شش ماه پیش بود، می گفتم اقتصاد، مسأله انرژی و مسأله بهداشت و درمان که البته هنوز هم مطرح است. اما الآن، [وضعیت] امنیت ملی و سیاست خارجی خیلی مهمتر شده است. داعش، مسلمانان افراطی، جنبشهای اسلامی افراطی تا مدتها گریبان ما را خواهد گرفت. لذا به نظرم، امنیت ملی و سیاست خارجی یکی از دو یا سه مسأله مهم در انتخابات بعدی باشد.»
یورونیوز: یکی دیگر از بینندگان به نام دام لوندو پرسیده است: “آیا هنوز خواب کاخ سفید را می بینید؟”
جان مک کین: «خواب کاخ سفید؟ نه. خواب کاخ سفید را نمی بینم. بهترین درمان برای شکست این است که آدم خودش را حسابی مشغول کند. من هم مستقیم [پس از شکست در انتخابات] به سنا رفتم و تا جایی که می توانستم خودم را درگیر کار کردم. البته نامزد جمهوریخواهان در انتخابات افتخارآمیز بود. وقتی از آکادمی نیروی دریایی آمریکا فارغ التحصیل شدم، در حالیکه نفر پنجم از آخر بودم، فرمانده گروهانم پیش بینی چنین چیزی را نمی کرد.»
یورونیوز: آن موقع انتخاب شما برای معاون رئیس جمهور بحث انگیز شد. آیا هنوز هم معتقدید انتخاب سارا پیلین به عنوان معاون خود کار درستی بود؟
جان مک کین: «سارا پیلین به ما انرژی داد، موقعیت ما را در نظرسنجی ها بالا برد. جناح چپ لیبرالها شدیداً به او تاختند. در سیاست آمریکا همینطور است. اما این حمله ها، احتمالاً نامنصفانه ترین حملاتی بود که تاکنون در صحنه سیاست آمریکا دیده ام.»
یورونیوز: فضای سیاسی واشنگتن مسموم است. بخصوص از زمانی که باراک اوباما تصمیم گرفته اصلاحاتی در قانون مهاجرت انجام دهد، اوضاع بدتر شده است. به نظرتان، اوضاع چقدر بدتر می شود؟
جان مک کین: «به نظرم بد است. اما می دانم که جمهوریخواهان می دانند نمی توانیم درگیر این شویم که تک تک کارهای اوباما را تلافی کنیم. الآن، هم در مجلس نمایندگان، هم در کنگره اکثریت باماست. باید به آمریکاییها نشان دهیم که می توانیم حکومت کنیم. اما نمی توانیم تنها به حزبی تبدیل شویم که فقط بلد است بگوید: نه. آمریکایی ها حزبی را می پسندند که مثبت باشد: حزب آری.»
یورونیوز: آبل آلمک از بینندگان پرسیده است در چه شرایطی شما از متوقف کردن کار دولت حمایت خواهید کرد؟
جان مک کین: «تحت هیچ شرایطی. الآن شاهد شرایطی هستیم شبیه آنچه قبلاً [۲۰۱۳ ] رخ داد که تعطیلی دولت را توجیه می کند. من همان موقع هم مخالف بودم.»
یورونیوز: اما برخی از اعضای حزب شما از این طرفداری می کنند.
جان مک کین: «فکر نمی کنم در اکثریت باشند. رهبر حزب جمهوریخواهان گفته است که تعطیلی دولت در کار نخواهد بود. دفعه پیش که دولت تعطیل شد، ۶۰۰ هزار توریست که عمدتا اروپایی بودند، نتوانستند از پارکهای ملی و پارک ملی گرند کنیون در آریزونا را دیدن کنند.»
یورونیوز: بنابر نتایج انتخابات میاندوره ای کنگره ، شما به احتمال خیلی خیلی زیاد رئیس بعدی کمیته خدمات نظامی آمریکا خواهید بود و نقشی کلیدی در سیاست خارجی خواهید داشت. اولویتهای شما در سیاست خارجی و دفاع آمریکا چیست؟
جان مک کین: «در وهله اول فکر می کنم باید جلوی این کاهش های خودبه خودی در هزینه های دفاعی و هزینه های دیگر دولتی را بگیریم. ما نیروی نظامی خود را ضعیف کرده ایم. این نکته را من از همه فرماندهان نظامی می شنوم و تنها عقیده شخصی ام نیست. موضوع دوم این است که هر کاری لازم است انجام شود تا رهبری جهانی آمریکا را دوباره احیا کنیم. منظورم این است که پیشروی بقیه جهان باشیم. به عبارت دیگر، باید چنان سیاست خارجی مستحکمی داشته باشیم که اولاً به پوتین بفهمانیم که نمی تواند از هر مرز اروپایی که مایل بود، عبور کند؛ دوماً داعش را شکست دهیم. در این باره استراتژیی وجود ندارد. در نتیجه باید استراتژی ای برای تضعیف و در نهایت برای شکست دادن داعش ایجاد کنیم.»
یورونیوز: به این موضوعات برخواهیم گشت. اما پاسخ شما به کسانی که از شما انتقاد می کنید و شما را تندرو می دانند، چیست؟Ver video "سناتور مک کین: توافقنامه هسته ای با ایران، توافق بسیار بدی است"
بازگشایی بانکهای یونان به همراه محدویت های بیشتر
بانکهای یونان سرانجام روز دوشنبه ساعت هشت صبح به وقت محلی باز شدند، اما محدودیت های بسیاری در نقل و انتقال پول همچنان پابرجا هستند.
خانواده ها می توانند تا پنج هزار یورو برای شهریه دانشجویان و تا سقف دوهزار یورو برای هزینه های بیمارستانی به خارج از کشور پول حواله کنند.
هنوز کسی نمی تواند خرید اینترنتی انجام بدهد و صاحبان کسب و کار باید برای پرداخت بهای کالاهای وارداتی شان تأیید کمیته ای خاص را به دست آورند.
یک بازرگان می گوید:«برداشت پول، انتقال چکهای بانکی، هر چیزی که یک کسب و کار به آن نیاز دارد، هنوز با مشکل روبرو است. امیدوارم که قدم به قدم به وضعیت عادی برگردیم».
در این هفته بیشترین مبلغ قابل برداشت از عابر بانکها به شکل یکجا، سیصد یورو خواهد بود واز هفته بعد افراد می توانند یا به شکل روزانه شصت یورو و یا یکبار در هفته چهارصدوبیست یورو پول نقد از حسابشان برداشت کنند.
صفهای طولانی در برابر عابر بانکها تشکیل شده است و یک شهروند که موفق نشده پولی برداشت کند می گوید:«کلافه؟ نمی دانم با چه زبانی بگویم چه حالی دارم. چرا؟ برای اینکه کسانی که این برنامه را ریخته اند اصلا مغز نداVer video "بازگشایی بانکهای یونان به همراه محدویت های بیشتر"
پنجمین آلبوم گروه کانتری «لیدی آنتبلوم»
گروه موسیقی آمریکایی «لیدی آنتبلوم» آلبوم جدید خود به نام “۷۴۷” را روانه بازار کرده است. این آلبوم متشکل از یازده ترانه جدید، پنجمین آلبوم این گروه سه نفره موسیقی کانتری است. ترانه های این آلبوم نسبت به آلبوم قبلی شادتر هستند.
چارلز کلی، خواننده ۳۳ ساله گروه در مورد ضبط این آلبوم جدید می گوید:« این آلبوم یکی از سرزنده ترین آلبومهایی است که تا کنون ضبط کرده ایم. می خواستیم کاری متفاوت خلق کنیم که پر سر و صدا باشد. چون فکر می کنم آهنگهای آلبومهای قبلی مان خیلی ملایم بودند.»
گروه «لیدی آنتبلوم» با دومین آلبوم خود به نام “به تو نیاز دارم” که ۵ سال پیش منتشر شد و بیش از دو میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفت، به شهرت رسید.
البته اعضای گروه همان زمان می دانستند که باید تغییراتی درسبک کار خود بوجود آورند تا موسیقی شان بیشتر با حال و هوای موسیقی کانتری جور باشد.
چارلز کلی در اینباره می گوید: «می خواستیم گروه مان شهرت بیشتری کسب کند. به نظرمان دوره ای بود که به کندی پیش می رفتیم. و در کارمان دیگر ابتکار نبود. برای مطرح بودن باید مبارزه کنید. آن موقع موسیقی کانتری کمی تغییر کرده بود. بعد به خودمان گفتیم برای باقی ماندن در چنین فضایی باید چه کار کنیم. موسیقی ما چگونه می تواند در این فضا زنده بماند و اصالت کار خود را هم حفظ کند؟»
برای ایجاد تغییر درسبک، گروه شروع به همکاری با نیتن چاپمان، موسیقیدان و تهیه کننده آمریکایی کرد. چاپمن کسی است که تیلور سیفت را تبدیل به یک ستاره موسیقی پاپ کرد.
ترانه «بارتندر»(Bartender) یا ساقی که اولین ترانه آلبوم ۷۴۷ است، در صدر جدول ترانه های کانتری در ایالات متحده آمریکاست.
گروه لیدی آنتبلوم در پنجاه و چهارمین دوره مراسم جوایز گرمی در سال ۲۰۱۲، جایزه بهترین آلبوم کانتری را از آن خود کرد.Ver video "پنجمین آلبوم گروه کانتری «لیدی آنتبلوم»"
گفتگوی یورونیوز با فرزند مهدی کروبی: «محبوبیت رهبران جنبش سبز افزایش یافته است»
بیش از هزار و ۲۰۰ روز از حصرخانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد سه رهبر جنبش اعتراضی ایران موسوم به جنبش سبز می گذرد. این حصرخانگی بدون حکم قضایی صورت گرفته و تاکنون نیز دادگاهی درخصوص رسیدگی به اتهامات مطرح علیه این سه تن برپا نشده است. علی خردپیر، خبرنگار یورونیوز با محمد تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی و مدرس حقوق بین الملل در دانشگاه وست مینستر انگلستان گفتگویی کرده است که در پی می آید.
یورونیوز: می دانیم که پدر شما از زمستان ۱۳۸۹در حصرخانگی به سر می برد. وزیر دادگستری و شهردار تهران هر دو در سال گذشته گفته بودند که مسوولیت این حصر با شورای امنیت ملی است اما به تازگی نقل قولی از سوی یکی از نمایندگان مجلس از رهبر حکومت، مسوولیت را متوجه علی خامنه ای می کند. پرسش این است که چرا حکومت جمهوری اسلامی ایران نمی خواهد درباره این موضوع شفاف سازی شود؟
محمد تقی کروبی: از ابتدا حکومت رفتاری شفاف در قبال رهبران جنبش اعتراضی نداشت. یک بخش از رفتارهایی که حکومت می کرد بر می گشت به نیروهای خودسر و لباس شخصی که تحت امر حکومت بودند و می دانید که از منظر حقوق بین الملل مسوولیت آن باز برعهده حاکمیت است. این رفتارها گاهی شامل خشونت هایی مانند حمله به منزل، آتش زدن در منزل، انداختن بمب صوتی درون خانه می شد.
حکومت با تقسیم کار بین مجموعه ای از نیروهای مورد اعتماد خود و بخش رسمی سعی کرد نوع برخورد از ابتدا برخورد رسمی نباشد. از زمانی که این رهبران در حصر قرار گرفته اند تاکنون نیز هیچ مقام رسمی کشور مطابق قوانین و مقررات جاری کشور مسوولیت حصر را برعهده نگرفته است. به استثنای نقل قول هایی که از سوی برخی از مقامات از جمله فرمانده نیروی انتظامی و رئیس قوه قضائیه که به تلویح گفته بود مسوولیت این امر به عهده ما نیست و اخیرا اظهار نظر صریحی که رهبری داشته است و مشخص می کند که پرونده حصر در اختیار شخص رهبری است. برای ما موضوع جدیدی نبود اما به اعتقاد من مطرح کردن این موضوع به طور علنی ورود به یک نوع فاز جدید است.
یورونیوز: پدر شما تاکید داشته که در هر دادگاهی، برای رسیدگی به اتهاماتی که به وی نسبت داده شده آمادگی دارد حضور یابد. اما در همین نقل قول از رهبر حکومت ایران، گفته شده که جرم بسیار سنگین است و با آقای کروبی و دو چهره دیگر در حصر با ملاطفت برخورد شده است. آیا این به شما گوشزد نمی کند که رهبری تصمیم خود را درباره این اشخاص گرفته است؟
محمد تقی کروبی: از نظر قانون اساسی اصل بر برائت است مگر کسی اتهامش در دادگاه ثابت شود و رای قضایی برای نگهداری وی صادر شود. پدر من با علم و آگاهی از شرایط کشور بارها از بدو حصر تاکنون اعلام کرده اند که آمادگی محاکمه در هر دادگاه علنی طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی دارند و تنها شرطشان علنی بودن دادگاه و سخن گفتن با مردم و افکار عمومی است. حکومت از این موضوع سر باز می زند و تاکنون تن به روند قانونی نداده است.
رهبری در همین عبارت گفته است که این ها مجرم اند در حالی که اتهام باید در دادگاه مطرح شود و اگر در پی دادرسی رای صادر شد آنگاه فرد، عنوان مجرم پیدا می کند و پس از آن مجازات تعیین می شود. ایشان مجازات را تحمیل کرده و حال پس از چند سال معتقد است که ملاطفت در قبال آنان صورت گرفته است. این ها همه نشان از عدم پیگیری مجموعه قضایی کشور و فقدان استقلال دستگاه قضایی در قبال این دو رهبر دارد. دلیل اصلی اش هم برمی گردد به پایگاه نفوذ و قدرت معنوی آنان [رهبران جنبش سبز] نزد افکار عمومی مردم ایران.
یورونیوز: سال گذشته و پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، مردمی که از روی کار آمدن دولتی میانه رو خوشحال بودند به خیابان ها آمده و دوباره نام رهبران جنبش سبز را در شعارهای خود فریاد زدند. پرسش این است که از حصر صورت گرفته و برخوردی که با رهبران جنبش سبز شد حاکمیت چه دستاوردی داشته است؟
محمد تقی کروبی: به دنبال دستگیری رهبران جنبش سبز، حاکمیت تلاش کرد با تبلیغ یکطرفه و استقاده از رسانه ملی و سایر امکاناتی که در اختیار داشت ذهن مردم ایران را نسبت به رهبران در حصر بد بین کند. اتهام ها و فرافکنی فراوانی را مطرح کرد و از طرف دیگر قدرت دفاع به مجموعه مقابل نداد. فعالان دانشجویی و افراد سیاسی هم در زندان ها بودند.
حاکمیت اشتباه بزرگ تاریخی اش در این بود که تصور می کرد می تواند با ابزار تبلیغاتی و رسانه هایی که در اختیار دارد جامعه را نسبت به این رهبران بد بین کند. اما می بینیم که این خیال حاکمیت در انتخابات گذشته تحقق پیدا نکرد و امروز نه تنها حساسیت جامعه نسبت به این دو رهبر بیشتر شده، بلکه محبوبیتشان دایما رو به افزایش است.
یورونیوز: و اما درباره وضعیت پدر شما در حصرخانگی؛ می دانیم که آقای کروبی جا به جا شده اند. ابتدا در خانه خود در حصر بوده و سپس به یک خانه امنیتی منتقل شدند و امروز باز در خانه خود محبوس هستند. دلیل این جا به جایی چه بود؟. چراکه برای آقای موسوی و خانم رهنورد چنین اتفاقی نیافتاد.
محمد تقی کروبی: پدر ما ابتدا در منزل بود و بعد از چند ماه به یکی از ساختمان های وزارت اطلاعات منتقل شد که از نظر ما این، نوعی فشار بیشتر بر ایشان بود. ایشان دو سال و نیم در یک آپارتمان کوچک، در کمترین امکانات و به تنهایی نگهداری شدند. مادر من از حصر خارج شدند و ایشان در آنجا ماندند. به دلیل همین محرومیت از نور آفتاب و هوای تازه و تنها ماندن بیماری هایی از جمله تنگی نفس و نرمی استخوان بر ایشان عارض شد.
تنها در هفت هشت ماه گذشته ایشان چهار عمل جراحی داشتند. بعد از همین موارد بود که حاکمیت درک کرد این نوع نگهداری یعنی از بین بردن سلامت کامل ایشان. در نهایت توافق کردند که ایشان مجددا به منزلشان بازگردند و حصرشان در منزل خودشان ادامه دارد.
یورونیوز: در این موارد وقتی ارتباط چهره های سیاسی با جامعه قطع می شود، یکی از نگرانی ها درباره غذای آنهاست. چه کسانی اجازه دارند مواد غذایی را برای پدر شما تهیه کنVer video "گفتگوی یورونیوز با فرزند مهدی کروبی: «محبوبیت رهبران جنبش سبز افزایش یافته است»"
لهستان، یک ربع قرن پس از فروپاشی دیوار برلن
در ورشو پایتخت لهستان اگر سوار این ون مدل دهه ۱۹۷۰ که ساخت همین کشور است بشوید، این جوان ۲۹ ساله که “رافال پاتلا” نام دارد و راهنمای توری بنام “سرگذشت ورشو” است، شما را با تاریخ این شهر آشنا می کند. شهری که در جنگ جهانی دوم به دست نازی ها ویران شد و سپس تا سال ۱۹۸۹ پشت پرده آهنین قرار گرفت. رافال هنگام فروپاشی کمونیسم چهار ساله بود و اکنون می خواهد نسل او این تاریخ را درک کند.
رافال: “این کاخ فرهنگ و علم است.هدیه دایی استالین. نماد دوران کمونیسم در ورشو و نماد سلطه اتحاد شوروی بر کشور ما.”
یک نسل کامل یا ۲۵ سال از پایان گرفتن این سلطه می گذرد. یعنی از زمانی که دیوار برلن فروافتاد و پرده آهنین بالا رفت. اینجا در ورشو، یادآوری دوران جنگ سرد و تقسیم اروپا به تدریج کم رنگ شده و به جای آن نمادهای تحول کشور به ششمین اقتصاد بزرگ و ایفاگر نقش سیاسی کلیدی در اتحادیه اروپا به چشم می خورد. این تحولی است ورای باور خود آنهایی نیز که در گذار به آن شرکت داشته اند.
آدام رینگر یکی از این افراد است که در سال ۱۹۸۹ و پس از بیش از 20 سال زندگی در سوئد به لهستان بازگشت.
آدام رینگر: “شبیه به رویا بود زیرا کسی باور نداشت چنین اتفاقی بیفتد. نوعی انفجار از درون بود که تمام سیستم را درهم شکست. مردم اکنون به یاد نمی آورند که ۲۵ سال قبل اوضاع چگونه بود. آن دوران خاکستری را که مردم سراسیمه، عصبی و مشکوک بودند. این جوانانی که اکنون همه جا فعال هستند، متولد بعد از ۱۹۸۹هستند. می توان درمورد آن دوران برایشان صحبت کرد اما فکر می کنید واقعا درک خواهد کرد؟ اگر آن دوره را لمس نکرده باشید، فهم آن واقعا دشوار است.”
فیلیپ لپکا، بعد از فروپاشی کمونیسم متولد شد. یعنی زمانی که مادر و پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگش آن دوران را پشت سر گذاشته بودند. دورانی که برای او سوررئالیستی است.
فیلیپ لپکا: “با داستان هایی که از خانواده ام شنیده ام، تصور آن دوران سخت است. برای نسل ما جهانی متفاوت است، مانند آلیس در سرزمین عجایب!”
اما آیا دشواری درک زندگی در پشت پرده آهنین، نوع جدیدی از دیوار بین نسل ها ایجاد نکرده است؟
توماش چپالا، 33 ساله، با همسرش مارتا هنگام تحصیل در فرانسه آشنا شد. امروز آنها در لهستان یک خیاط خانه موفق را اداره می کنند. با آنکه بسیاری از هم نسلی های توماز لهستان را برای کار در خارج ترک کرده ند، اما او می گوید کافی است که آزاد باشی تصمیم بگیری کجا زندگی کنی.
توماش چپالا: “گاهی با پدرم به سفر می روم و به گذرنامه ای که امروز در دستم
است افتخار می کنم. با آن می توانم همه جا بروم. تازه چند روز است که از سفر به اسپانیا بازگشته ام و این یعنی آزادی که مهمترین چیز است. آزادی برای آنچه که می خواهم و اینکه بتوانم بدون محدودیت به هرجا که می خواهم بروم و مادر و پدرم این را تجربه کردند. آنها قبلا نمی توانستند به جایی سفر کنند.”
اما در حالی که نسل جدید لهستانی ها نسبت به نسل قبلی از آزادی بیشتری لذت می برند، برای آزادی نیز باید بهایش را پرداخت.
مارتا چپالا: “نسل ما نسبت به نسل گذشته از کمک دولتی کمتری برخوردار است. به طور مثال برای داشتن یک آپارتمان اکنون نمی توانی آن را به سادگی بخری، باید اجازه این کار را داشته باشی. در مورد شغل نیز همین طور. بیشتر مردم در گذشته وقتی شغلی به دست می آوردند ترجیح می دادند و می توانستند در تمام عمر آن را نگهدارند و پس از بازنشستگی نیز دولت از آنها مراقبت می کرد. اما امروز ما می دانیم که چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.”
کامیل سبولسکی، ۳۰ ساله، کارآفرینی است که پنج سال قبل در فهرست هفت تن از ثروتمند ترین افراد جوان لهستان قرار گرفت. او پول خود را در تاسیس شرکت های ارائه خدمات اینترنتی سرمایه گذاری کرد و امروز موسس چهار دانشگاه برای تربیت کارآفرینان آینده است. برای او دیوار جدید، نه بین نسل ها، بلکه بین بازار آزاد و انبوهی از مقررات و مالیات است.”
کامیل سبولسکی: “من همه شرکت هایم را از لهستان به بریتانیا، تایلند وزامبیا منتقل کردم و دیگر شرکتی در لهستان ندارم. زیرا بازار دچار مقررات دست و پا گیر شده و جوانان لهستان دیگر شانسی برای رقابت با کارآفرینانی که اکنون بازار را در تسلط خود گرفته اند، نخواهند داشت. موانع و مرزها و محدودیت ها بسیار زیاد شده است.”
در داخل یک کارخانه متروکه می توان تنها موزه خصوصی مربوط به دوران کمونیسم را دید. این موزه ساخته و پرداخته ذهن رافال پاتلا، راهنمای تور است که درهای آن را در ماه آوریل گذشته به روی مردم گشود. هدف او نشان دادن زندگی روزمره مردم در رژیم کمونیستی است.
این بازدیدکنندگان جوانانی اند که مادران و پدرانشان قبلا به انگلستان و کانادا مهاجرت کرده اند. آنها از نسل دیگری اند، نسل فرزندان مهاجران.
کایت کورک، یکی از بازدید کنندگان: “دلیل اینکه خواستم این موزه را ببینم این است که از وقتی به اینجا بازگشتم همه چیز مدرن است. در لهستان همه چیز مانند کانادا به نظر می رسد. از وقتی موزه دوران کمنیستی را دیدم، توانستم ببینم در سال های رشد من اینجا چه شکلی بوده و تفاوت ها چیست. با نگاه به دهه های ۷۰ و ۸۰ در اینجا، می بینید اکنون چه تفاوت عظیمی با گذشته دارد. اینگونه زندگی در تصورم هم نمی گنجید.”
در حالی که کایت قبلا هرگز در لهستان نبوده، کریس یکبار در سال ۱۹۷۰ همراه مادرش برای دیدار خانواده به اینجا آمده است.
کریس نیلد: “من تنها یک خاطره دارم و آن صف بستن مردم جلوی یک مغازه قصابی بود، صفی طولانی در بیرون مغازه. و به یاد می آورم که داخل مغازه اینطوری بود، با قلاب های خالی. مغازه خالی بود. مردم برای چه صف کشیده بودند، نمی دانم، چون مغازه خالی بود.”
صف های طولانی، مغازه های خالی و قوانین خشن و سرکوب نظامی جنبش همبستگی در سال ۱۹۸۱، دوره ای را به تصویر می کشد که بسیاری از لهستانی ها ترجیح می دهند فراموش کنند. اما برای برخی جنبه نوستالژیک دارد. دوران دشواری که مردم را در همبستگی شان به هم نVer video "لهستان، یک ربع قرن پس از فروپاشی دیوار برلن"
پدرو آلمودوار: در فیلمهای کمدی شخصیت زنان را به مردان ترجیح می دهم
پدرو آلمودوار نزدیک به ۲۰ فیلم در کارنامه هنری خود دارد. کارگردان اسپانیایی در ۶۵ سالگی با همان شور و نگرانی های آغاز کار روبروست. وی می گوید که تازه ترین فیلمش بازگشتی به دوران جوانی اش است. آلمودوار امسال، در ششمین دوره جشنوراره فیلم لومیر در شهر لیون فرانسه جایزه «لومیر» را دریافت کرد. ماریا پینِرو، خبرنگار یورونیوز با او گفتگویی در تئاتر سلستن لیون انجام داده است.
یورونیوز: پدرو المودوار، شما مشهورترین کارگردان اسپانیا در سطح جهانی هستید و تاکنون جوایز بین المللی زیادی نصیب شما شده است. از دانشگاه هاروارد مدرک دکترای افتخاری دریافت کرده اید. شبهای افتتاح فیلمهای شما رخدادهای مهمی محسوب می شوند. خیلی از مردم می گویند که شما یکی از کارگردانانی شده اید که در ارتباط با آنها کیشی شکل گرفته است، نوعی کیش شخصیت. درباره این برچسب چه احساسی دارید؟ باعث خوشحالی تان است یا اینکه آزارتان می دهد؟
پدرو آلمودوار:
«هر جایزه ای خوشحالی زیاد به همراه دارد. مثل اینکه کسی به شما می گوید که دوستتان دارد و شما هم باید از او تشکر کنید. اما وقتی جایزه داده شد، همه چیز به وضعیت عادی باز می گردد. خوب من از همه سپاسگزارم و فکر می کنم بخت یارم بوده است. حتی در خواب هم نمی دیدم که اینگونه از من تقدیر شود.
اما حقیقت این است که وقتی می خواهید فیلم جدیدی را شروع کنید یا با واقعیت پیر شدن روبه رو شوید، این جوایز هیچ کمکی نمی کنند. همیشه باید به دنبال چالشهای جدید بود و فقط این است که به زندگی هیجان می دهد. همان هیجانی که در شروع کار داشتم، یعنی موقعی که کارگردانی و فیلم ساختن را شروع کردم و همان نگرانیها دوباره سراغم می آید. زیرا هیچگاه از پیش نمی دانید فیلم چطور از کار در خواهد آمد و هنگام ساخت فیلم چه اتفاقاتی پیش می آید.»
یورونیوز: شما بازیگر بوده اید، کارگردان بوده اید، فیلمنامه نوشتید و فیلم هم تهیه کرده اید. در نتیجه تمام جنبه های فیلم هایی را که می سازید، کنترل می کنید. از جنجالها و بحثهایی که گاهی در اینباره به وجود می آید تعجب می کنید یا عمداً اینطور عمل می کنید؟
پدرو آلمودوار:
«اینکه من عمداً بخواهم جنجال به پا کنم و بحث ایجاد کنم، خیلی درست نیست. اما می دانم که این جور حرفها به نوعی نشانه آزادی و حق کسانی است که فیلمهای مرا می بینند. از پیش نمی دانم بر سر چه چیزی جنجال به پا خواهد شد، اما چون از همان اولین فیلمی که ساختم این جنجالها پیش آمد، دیگر عادت کرده ام و شگفت زده نمی شوم. اما واقعاً به دنبال این جور جنجال ها نیستم. اگر دست خودم بود، دوست داشتم با مخاطبان همدست باشم. از کسانی که از کار من خوش شان نمی آید یا نسبت به آنها اعتراضی دارند، تنها چیزی که می خواهم این است که دستکم توضیح یا توجیهی داشته باشند. چیزی که در این نوع انتقادها دوست ندارم این است که این انتقادها تبدیل به حمله مستقیم می شوند. من آگاه هستم که چه طور فیلمسازی هستم و نمی توانم وانمود کنم که همه فیلمهای مرا دوست دارند. مردم متفاوت هستند و واکنش ها یشان هم با هم فرق دارد.»
یورونیوز: شما گفته اید که شخصیتهای زن را ترجیح می دهد و با نقش مادر می توانید در هر ژانری فیلم بسازید.
پدرو آلمودوار:
«بله به نظرم چیزی شبیه به این گفته ام.»
یورونیوز: چرا این احساس نزدیکی به زن ها را دارید؟ چه طور می توانید به این راحتی وارد دنیای آنها شوید؟
پدرو آلمودوار:
«برای فهمیدن حرفِ دل زن ها لازم نیست که دانشگاه بروید یا درس خاصی را بخوانید. باید چشم و گوش، و کمی کنجکاوی داشته باشید. اما فکر می کنم این احساس نزدیکی به دنیای زنها به این دلیل است که زنها مرا بزرگ کردند. البته مادرم بی پول بود، درست بعد از جنگ بود. هر جا که نگاه می کردید بچه ها دنبال مادرشان بودند. ما اگر هم با مادرمان نبودیم، نزد زنان همسایه بودیم.
از این رو،در قدیمی تری خاطرات دوران کودکی ام، زنان دور و بر من هستند. به یاد می آورم که به داستانهایشان گوش می کردم. تمام زندگی ام گوش دادن به داستانها آنها بود. همه جور سبک داستانی پیدا می شد: ملودرام، ترسناک، کمدی، موزیکال. زیرا همه جور اتفاقی دوروبر ما پیش می آمد، درست در برابر چشمان بچه ای چهارساله که آنجا نشسته بود. آن موقع نمی دانستم که روزی کارگردان خواهم شد، اما از تمامی رخدادهای اطرافم از آن موقع، چیزهایی در ذهنم باقی مانده است.»
یورونیوز: شما همینطور گفته اید که ساختن کمدی در باره مردان برایتان آسان نیست.
پدرو آلمودوار:
«بله حقیقت دارد. چون خودم مرد هستم. به نظرم، خندیدن یا جوک ساختن در باره شرایط خودم سختتر از همین کار درباره زنان است. با زن ها فاصله بیشتری دارم. در هر حال مردها بیشتر به نقشهای دراماتیک و جدی می خورند. زنها خیلی بیشتر رفتارهای واقعی و خودجوش از خود بروز می دهند. این نوع رفتارها برای کمدی خیلی مناسب تر است. البته ببخشید که این حرف را می زنم!»
یورونیوز: در سالهای اخیر در بین فیلمهای شما بیشتر کارهای درام و جدی دیده می شود تا کمدی. اما همه چیز با این فیلم آخر که «خیلی هیجان زده هستم» نام دارد، تغییر کرد. این فیلم به سبک فیلم های دهه ۱۹۸۰ میلادی ساخته شده است و همان حال وهوای فیلمهای اول شما را دارد. آیا شما با این فیلم می خواستید یاد آن دوره را زنده کنید؟ دلتان برای آن دوران تنگ شده است؟
پدرو آلمودوار:
«من خیلی آدمی نیستم که دلم برای چیزی تنگ بشود اما فکر می کنم آنچه از سالهای هشتاد به یاد دارم دقیق، حقیقی، وعینی است. این دوره، دوران فوران آزادی ها بود، نه فقط در سینما، بلکه در زندگی ، در خیابان، در تفریحات شبانه، در زندگی روزمره. نمی توان آن دوره را با وضعیت فعلی در اسپانیا مقایسه کنید. دهه هشتاد میلادی دورانی بود که من تجربه کسب می کردم، اولین فیلمم را ساختم : «پپی، لوسی، بوم».دهه هشتاد میلادی اولین دهه دموکراسی در اسپانیا بود: سالهای جشن گرفتن. دهه ای هیجان انگیز بود که من بیشتر از هر زمان دیگری در طول ۳۰ سال زندگی سینمایی امVer video "پدرو آلمودوار: در فیلمهای کمدی شخصیت زنان را به مردان ترجیح می دهم"
رقص ایرلندی و ترانه مدونا در کلیسا
دو کشیش با کفش های نوک فلزی و با پاشنه های فایبرگلاس در حال تمرین رقص ایرلندی هستند. پدر دیوید رایدر و پدر جان گیبسون با ضربه های پا این رقص را اجرا می کنند.
آنها در کالج آمریکای شمالی که دانشگاهی برای کشیش های کارآموز آمریکایی در رم است تمرین می کنند. آنان در واپسین سالهای نوجوانی تصمیم به کشیش شدن گرفتند و هر دوی آنها عاشق رقصند.
دیوید رایدر می گوید: « من قبلا رقص ایرلندی آموخته ام اما وقتی دوازده سیزده ساله بودم فیلم «آواز در باران» را دیدم که جین کلی برای اولین بار رقص ایرلندی اجرا می کرد. من واقعا عاشق این رقص شدم و فهمیدم که می خواهم رقص ایرلندی کنم و از همان موقع، بطور جدی آنرا شروع کردم.»
جان گیبسون نیز می افزاید: «من از خانواده ای ایرلندی هستم و این رقص را در مدرسه ای در شهر میلواکی (ایالت ویسکانسین آمریکا) آموختم. یک فرهنگ غنی ایرلندی در میلواکی وجود داشت و خواهرم اولین کسی بود که رقص ایرلندی را شروع کرد و من دنباله رو او بودم.»
پدر دیوید و پدر جان بعد از اینکه ویدئوی رقصشان در جریان جمع آوری اعانه در ماه آوریل منتشر شد به افراد مشهوری تبدیل شدند. ویدئوی آنها بیش از ۲۶۰ هزار بار دیده شده است. در این ویدئو آنها با اجرای رقص به رقابت با هم می پردازند در حالی که جمعیت آنها را تشویق می کند. به گفته پدر دیوید رایدر، تاکنون سابقه نداشته که کشیش ها رقص ایرلندی کنند، به همین خاطر او قصد دارد به ستایش خداوند و رقصیدن روی صحنه ادامه دهد.
پدر جان گیبسون می گوید: «با هر کسی که این روزها حرف می زنم از این ویدئو صحبت می کند. بیشتر مردم نگاهی مشتاق و علاقمند به این ویدئو دارند و این خیلی خوب است که چنین بازخوردی را می بینم .»
پدر دیوید رایدر نیز می افزاید: «به نظر من این یک ماجراجویی بزرگ الهی است که ما انجام می دهیم. من هر روز به خدا می گویم: تو این استعداد را به من داده ای و من آماده ام که آنرا در راه تو به کار ببرم. تو به من یاد دادی که چگونه از این موهبت استفاده کنم و من هر روز از تو می خواهم که به من بگویی چطور از این استعداد برای نمایش شکوه و جلال تو استفاده کنم.»
مانند یک باکره
خواهر مسیحی کریستینا سکوچا ۲۶ ساله که در مسابقات استعداد های خوانندگی در سال جاری برنده شده، اولین موزیک ویدئوی خود را منتشر کرده است.
موزیک ویدئوی «مانند یک باکره» برگرفته از آلبوم مدونا است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. ویدئوی او عاری از نگاه های تحریک آمیز مدوناست. در این موزیک ویدئو، خواهر کریستینا با لباس مشکی راهبه ها و صلیب عیسی مسیح بر گردن، ظاهر می شود.
این موزیک ویدئو بوسیله سرویس اطلاعات مذهبی که به اسقف های ایتالیایی نزدیک است بعنوان «یک عملیات تجاری محاسبه شده و گستاخانه» مورد انتقاد قرار گرفته است اما خواهر کریستینا می گوید که این آهنگ نمی خواهد کسی را تحریک کند و او این کار را انجام داده چرا که موسیقی را نوعی نیایش سکولار می داند.
آهنگ « مانند یک باکره» بهمراه ۹ آهنگ دیگر در یک آلبوم جای گرفته اند که بزودی منتشر خواهد شد.Ver video "رقص ایرلندی و ترانه مدونا در کلیسا"
آلبوم جدید نیل دایموند
نیل دایموند آلبوم عاشقانه «جاده ملودی» (Melody Road) را روانه بازار کرد.
این موسیقیدان، ترانه سرا و آهنگ ساز پیشکسوت آمریکایی، «جاده ملودی» را در استودیو ضبط کرده و آنرا محصول تجارب شش سال زندگی عاشقانه می داند.
دایموند با تولید این آلبوم نشان داد حتی در هفتاد و سه سالگی هم عشق می تواند همچنان موضوعی محوری باشد. او در این باره می گوید: «هیچ انگیزه ای برای کار کردن بهتر از “عاشق بودن” وجود ندارد. عشق در واقع الهام بخش رویاهایی است که شما بعنوان یک فرد خلاق، در ذهنتان می پرورانید. برای من که اینگونه بوده. عشق بود که مرا قادر کرد آلبوم را شروع و به پایان برسانم. فکر می کنم رد پای عشق در آلبومم محسوس باشد. در جای جای کار، آنرا حس می کنید.»
دایموند برای ساخت این آلبوم دوازده آهنگی، حدود یکسال و نیم کار کرده است؛ ترانه هایی که درباره غم و اندوه، خانواده و در راس آنها عاشق شدن است.
او در ادامه می گوید: «داستان، داستان ده بیست سال از زندگی خود من است. با سراشیبی ها، ابهامات و پاسخهایی که برای پرسش های خود پیدا کردم. اما بیش از هر چیز دیگر، این آلبوم برای من نشاط آور بوده است.»
نیل دایموند از اوایل دهه 1960 میلادی، ترانه سرایی را در برنامه روزانه خود قرار داده است. وقتی مشغول خلق اثری است به هیچ موسیقی دیگری گوش نمی کند و پیش از زمان ضبط آهنگ، آنرا برای کسی پخش نمی کند.
دایموند در این باره می گوید: «من فقط می نویسم. در ابتدا من اصلا درباره اش فکر نمی کنم. اجازه می دهم کلمات خودشان بیایند و من فقط آنها را روی کاغذ می آورم و بعد به آنها فکر می کنم. خود را روی آب رها می کنم و مدتی در ذهنم با این عبارات شنا می کنم تا متوجه شوم بالاخره قرار است روی چه موضوعی کار کنم.»
آلبوم جدید او از سه شنبه بیست و یکم اکتبر روانه بازار شده است. دایموند سال آینده میلادی بمدت پنج ماه در اروپا و آمریکای شمالی کنسرت برگزار خواهد کرد.Ver video "آلبوم جدید نیل دایموند"
بحران اوکراین در گفتگوی اختصاصی با رییس جمهوری بلاروس
گروه تماس شامل مقامات اوکراین، روسیه، سازمان امنیت و همکاری اروپا و جمهوری خودخوانده شرق اوکراین، توافق آتش بس میان دو طرف درگیر را در چهاردهم شهریور ماه سال جاری در مینسک، پایتخت بلاروس، امضا کردند.
در مینسک، سرجیو کانتونه، گزارشگر یورونیوز با الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهوری بلاروس درباره تلاش هایی که سعی دارد بعنوان میانجی در درگیری های اوکراین انجام دهد، گفتگویی انجام داده است:
*یورونیوز: آقای رئیس جمهوری، متشکرم از گفتگویتان با یورونیوز. آیا شما از درگیری ها و جنگ و خشونتی که در کشور همسایه تان اوکراین می گذرد، نگرانید؟ آیا راه حل یا پیشنهادی برای خروج از این وضعیت دارید؟
الکساندر لوکاشنکو: «این وقایع در نزدیکی مرزهای ما و برای برادران ما اتفاق می افتد. اگر امروز به من گفته شود: آقای لوکاشنکو، مشکلی در اوکراین وجود دارد، باید کاری انجام داد، آیا شما می توانید و تمایل دارید کاری بکنید؟ من می گویم که تلاش خواهم کرد. به نظر من اگر تمایلی در اوکراین، روسیه و غرب وجود داشته باشد می توان ظرف یک سال شرایط را تثبیت کرد.»
یورونیوز: بیینندگان ما علاقمندند از محتوای این طرح مطلع شوند.
الکساندر لوکاشنکو: «باید بگویم که بسیار خطرناک و وحشتناک است اگر میان روسیه و غرب، و آمریکا و روسیه و بین طرف های متخاصم بی اعتمادی وجود داشته باشد. اگر مشکل درگیری های خشونت بار دراوکراین باشد، من آماده ام از نیروهای مسلح بلاروس برای حائل شدن میان دو طرف درگیر استفاده کنم. اما اگر موضوع وسیع تر و درباره ثبات در اوکراین باشد، باید براساس اصول دموکراتیک، اصلاحاتی در قانون اساسی و کل فرایند سیاسی اوکراین انجام شود. در حال حاضر اقلیت حاکمی در اوکراین هست که به هرحال نیروهای نظامی خودشان را دارند، منافعشان فراتر از مرزهای اوکراین است و پول هایشان در اوکراین نیست و هر لحظه می توانند از اوکراین خارج شوند. آنها هیچ نسبتی و هیچ نقطه اشتراکی با مردم اوکراین ندارند.»
یورونیوز:آیا شما جمهوری خلق دونتسک و لوهانسک را برسمیت می شناسید؟
الکساندر لوکاشنکو: «نه، نه. ما موضع متفاوت خودمان را داریم. ما خواهان تجزیه و فروپاشی اوکراین نیستیم. اینجا کسانی هستند که می گویند الحاق کریمه به اوکراین اشتباه بوده و کریمه اساسا متعلق به قلمروروسیه است و چیزهایی مانند این. این دیدگاه اشتباهی است.»
یورونیوز: آیا شما واقعا در این درگیری ها یک میانجی بیطرف هستید؟ بخاطر اینکه من تصور می کنم شما فقط دولت اوکراین را سرزنش می کنید و نه شبه نظامیان طرفدار روسیه که در جنوب شرقی اوکراین دست به اسلحه برده اند. شما به پروژه نووروسیا (روسیه جدید) که هنوز هم یکی از عوامل بی ثباتی در اوکراین است توجه نمی کنید.
الکساندر لوکاشنکو: «اوکراین به صحنه اقدامات نظامی و صحنه بازی شورشیان در میان قدرت های بزرگ ژئوپولتیک تبدیل شده است. من قبل از این گفته ام که نه فقط غرب که شرق هم در این ماجرا درگیر است. در مورد روسیه، من فکر می کنم که هم روسیه و هم غرب اشتباهات زیادی مرتکب شدند اما اساسا مسولیت بزرگتر متوجه غرب است. این روسیه نبود که درگیری های میدان استقلال کی یف را تشدید کرد، روسیه نبود که در آنجا فعال بود، اما مقامات خاصی که همه دنیا می داند چه کسانی بودند و ما هم می دانیم، مقاماتی از دولت های غربی آشکارا شرکت کنندگان در اعتراضات میدان را
تحریک می کردند که با دولت مقابله کنند. از همان ابتدا من اعلام کردم که پروژه نووروسیا را به رسمیت نمی شناسم. من از وحدت و یکپارچگی اوکراین حمایت می کنم.به نظر من نباید نوعی جنگ سرد و یا مناطقی مانند ترانس نیستریا یا قره باغ علیا بوجود بیاید که همیشه مملو از خطر و بمب و انفجار است. این خواسته من بعنوان یک فرد نیست بلکه خواسته من بعنوان رئیس جمهوری بلاروس است چرا که کشور ما در همسایگی اوکراین واقع شده است.»
یورونیوز: مورد کریمه نمونه ای از نقض قوانین بین المللی و نقض تمامیت ارضی اوکراین بعنوان یک کشور اروپایی است؟ آیا این اتفاق بخاطر آن رخ داد که تغییر حکومت در کی یف اتفاق افتاد؟
الکساندر لوکاشنکو: «نه. مطلقا نه. اگر منظورتان این است که رویدادهایی که در کریمه اتفاق افتاد و اقدامات روسیه در کریمه نوعی انتقام از حوادث میدان (استقلال) بود؟ باید بگویم به هیج وجه. این رخداد نتیجه اقدامات اشتباه دولت اکراین بود.»
یورونیوز: فکر نمی کنید که این نوعی جنگ داخلی در جهان پس از فروپاشی شوروی باشد. اتفاقی که در اوکراین افتاد شوکی است که در حال حاضر کشور شما و سیستم حکومت داری شما در بلاروس و سیستم حکومت داری مسکو را هدف قرار داده است. آیا این مسئله منشاء نگرانی های بزرگی برای هر دو کشور است؟
الکساندر لوکاشنکو: «درکشورهای بعد از شوروی سابق مردم دمکراسی داشتند اما از آن خسته شدند. اما در حال حاضر فرایندی در جریان است که مردم بیشتر از قبل خصوصا بعد از رویدادهای اوکراین، از مفهوم یک حکومت قدرتمند دفاع می کنند که بتواند مانع هرج و مرج و بیشتر از آن مانع جنگ داخلی شود.»
یورونیوز: همانطور که گفتید، آیا اینکه مردم از دموکراسی خسته یا نسبت به آن بی علاقه شده اند توجیه کننده این واقعیت است که بخشی از مخالفان سیاسی کشور را ترک کنند و یا بوسیله قدرت دولت تحت نظر گرفته شوند؟
الکساندر لوکاشنکو: «در مورد رهبران مخالفان در بلاروس یا اوکراین و یا روسیه، احتمالا بیشتر روسیه، ما کسی را مجبور به ترک کشور نمی کنیم. اما همانطور که قبلا گفتم، قانون باید توسط همه چه دولت و چه رهبران مخالفان محترم شمرده شود. اگر شما قانون را نقض کنید، باید در برابر آن پاسخگو باشید.»Ver video "بحران اوکراین در گفتگوی اختصاصی با رییس جمهوری بلاروس"
گفتگوی اختصاصی یورونیوز با فرانک گهری، «جنون درخشانِ» معماری معاصر
فرانک گهری یکی از معماران مطرح است، ستاره ای که بسیاری از سرمایه گذاران ثروتمند آرزو دارند او را استخدام کنند. معمار ۸۵ ساله آمریکایی- کانادایی و خالق موزه گوگنهایم بیلبائوی اسپانیا به بازنشستگی حتی فکر هم نمی کند. وی همچنان بدنبال این است تا بناهای باشکوه و فوق العاده ای که خلق می کند، تاریخ ساز شوند. گهری برای دریافت یک جایزه بین المللی دیگر به اوِیدو اسپانیا سفر کرده است. با او در همین محل گفتگو کرده ایم.
یورونیوز: فرانک گهری، از اینکه با ما هستید سپاسگزارم. شما بتازگی از بنای تحسین برانگیز موزه ای جدید در پاریس پرده برداری کرده اید، همزمان مرکز جرج پمپیدو هم از شما تجلیل کرده و اینجا در اویدو هم جایزه شاهزاده آستوریاس را با خود به خانه می برید. از این قدردانی ها چه احساسی دارید؟
فرانک گهری:
«احساس سوءظن. من همیشه در کارم حس عدم امنیت داشته ام که حس سالمی است. در ننتیجه خیلی این چیزها را جدی نمی گیرم. البته خوب است، حس خوبی به آدم می دهد. اما موضوعی جنبی است.»
یورونیوز: رییس جمهوری فرانسه بنای بنیاد لوی ویتون را به کلیسای نور تشبیه کرده است. برخی از مهمانها در شب افتتاحیه آن را به قایق بادبانی، ماهی یا یک تکه ابر تشبیه کرده اند. این بنا دقیقا چیست؟
فرانک گهری :
«همه چیز. تمام این استعاره ها درست است. من دریانورد هستم، قایقرانی می کنم. وقتی از شیشه استفاده شود نمی توان نقاشی ها را از قلاب آویزان کرد. در نتیجه ساختمان اصلی داخل این فضاست. با ساختمانی دولایه روبرو هستیم . این ساختمان این حس را می دهد که در وسط پارک قایقرانی می کنید.»
یورونیوز: منبع الهامتان برای خلق چنین عمارت فوق العاده ای چه بود؟
فرانک گهری:
«اول از پاریس الهام گرفتم و بعد از تقدس، از مقدس بودن آن مکان. پارک “اکلیماتاسیون” در پاریس، در قرن نوزدهم ساخته شده است. مارسل پروست در این پارک بازی می کرد. این مسئله مهمی است و البته چیزهای دیگر. برنارد آرنو (رییس بنیاد لوی ویتون) که با او کار می کنم، خودش هنرمند است. او در رشته مهندسی تحصیل کرده است، اما به علت فعالیتهایش در عالم مُد، می داند با هنرمندان و افراد خلاق، چگونه کار کند.»
یورونیوز: در مورد برنارد آرنو صحبت کنیم. وی رئیس شرکت موسوم به «ال وی ام اچ»، بزرگترین گروه شرکتهای کالاهای لوکس و صاحب شرکت لویی ویتون است. وی پس از دیدار از ساختمان موزه گوگنهایم بیلبائو کار طراحی بنای بنیاد لوی ویتون را به شما سپرد. بنای این موزه چه اهمیتی در زندگی حرفه ای شما دارد؟
فرانک گهری:
«نمی دانم دقیقا چقدر اهمیت دارد، اما کار مهمی بود. بر روی شهر تاثیر داشت و آن را تغییر داد. از نظر اقتصادی برای همه به صرفه بود. هزینه ساخت آن زیاد نبود: ۸۰ میلیون یورو در سال ۱۹۹۷. طی ۱۷ سال هزینه هایش جبران شده است. شهر از اولین باری که من به اینجا آمدم، خیلی تغییر کرده است. خیلی آبادتر شده است. من از این بابت خیلی خوشحالم. مثل یک معجزه است.»
یورونیوز: در حال حاضر شهرهای زیادی هستند که ساختمان های مشابه می خواهند. شما بعنوان معمار حاضرید برای آنها کار کنید؟
فرانک گهری:
«اما آنها من را برای [طراحی بنا] استخدام نمی کنند. از معماران دیگر می خواهند که برایشان کار کند. به هر حال جالب است. مگر نه؟ کسی مثل من را نمی خواهند. از کس دیگری می خواهند که یک چنین بنایی طراحی کند و گاهی هم کسی را پیدا نمی کنند.»
یورونیوز: شما در مقام معمار، به شهری دیگر یا سرمایه گذار ثروتمند دیگری قول می دهید که کارتان همین تأثیر را داشته باشد؟
فرانک گهری:
«من نمی توانم قول دهم. اما شبیه این کار را خیلی انجام دادم. در تالار دیسنی [در کالیفرنیا]، در شیکاگو. شاید بخت با من یار بوده است.»
یورونیوز: ۸ سال پیش در فیلم مستندی گفتید: “وقتی بناهایی که خلق کرده ام، افتتاح می شوند، می خواهم پنهان شوم. از این که مردم چه نظری خواهند داشت، وحشت دارم.” آیا هنوز هم همینطور است؟
فرانک گهری :
«خودم را جای دیگری می گذارم و می گویم گاهی آدمها از ساختن یک ساختمان یا خلق چیزی دچار خودستایی می شوند (فکر می کنند مهم هستند). این احساس را خوب می فهمم. شاید نوعی تواضع کاذب باشد، نمی دانم. خوب من اینطور هستم، کاریش هم نمی شود کرد. همیشه مشغول [طراحی] ساختمان جدیدی هستم و همان حسی را دارم که قبلا گفتم حس سالم عدم امنیت و هر وقت روی بنایی کار می کنم مطمئن نیستم که چه قدر خوب از کار در خواهد آمد.»
یورونیوز: عده ای استعداد شما را «جنونی درخشان» توصیف کرده اند.
فرانک گهری: «چی درخشان؟»
یورونیوز: جنون
فرانک گهری:
«جنون! خیلی هم دیوانگی نیست. قبل از هر چیز من هم انسان هستم. “دی ان ای” انسان را دارم و راه گریزی از محدودیتهای بشری ندارم. همیشه هنرمندان بزرگ را دیوانه گفته اند. پس باید احساس غرور کنم که به من هم همین را بگویند.»
یورونیوز: طرحهای زیادی در دست دارید. از جمله قصد دارید یک گوگنهایم در ابوظبی بسازید. پردیسی برای فیس بوک در کالیفرنیا و بنای یادبود برای آیزنهاور در واشنگتن. آیا اصلا به این فکر می کند که کمتر کار کنید یا حتی بازنشسته شوید؟
فرانک گهری:
«همین الان به همین موضوع فکر می کنم. دلم می خواهد بروم دراز بکشم ( باخنده). نمی دانم چرا، اما از کار کردن و از دیدن مردم لذت می برم. تیم کاری بسیار خوبی دارم. من نوعی رسالت دارم، قصد دارم جایگاه معمار را به او بازگردانم. این روزها پیمانکار از معمار مهمتر است. من می خواهم به وضعیتی بازگردیم که دست کم مدیریت پروژه در دست معمار باشد. و با گروه «داسو» و حالا هم با «تریبل» برنامه های کامپیوتری درست کرده ایم که هزینه تغییرات را از بین ببرد. در بیلبائو اولین بار از نرم افزارهای کامپیوتری استفاده واقعی کردم این کار باعث صرفه جویی های زیادی در بنایی شد که معمولا برای پیمانکار هزینه های اضافی در بر دارد. این موضوع به معمار قدرت بیشتری می دهد، به من امکان می دهد که بیشتر کار کنم و ساختمانهایی بسازم که بیشتVer video "گفتگوی اختصاصی یورونیوز با فرانک گهری، «جنون درخشانِ» معماری معاصر"
نماد مبارزه با خشونت جنسیتی در کنگو از تجربیاتش می گوید
جایزه کنکورد بنیاد شاهزاده آستوریاس اسپانیا امسال به کدی آدزوبا، تعلق گرفت. هیات داوران در مراسم اهدای جایزه به این خبرنگار مبارز حقوق مدنی او را «نماد مبارزه صلح جویانه با خشونت جنسیتی، فقر و تبعیض علیه زنان» خواند. تلاشهای این روزنامه نگار ۳۳ ساله اهل کنگو، برای بسیج افکارعمومی علیه خشونت اعمال شده بر زنان در جمهوری دموکراتیک کنگو، تحسین جهانیان را برانگیخته است. با وی درباره تجربیات و فعالیتهایش گفتگویی انجام داده ایم.
یورونیوز: شما روزنامه نگار و وکیل هستید. مبارزاتی که با خشونت جنسی علیه زنان، انجام داده اید در زندگی حرفه ای شما دیده می شود. از اولین گفتگویتان با یک زن قربانی خشونت جنسی چه خاطره ای دارید؟
کدی آدزوبا: «نتوانستم گفتگو را به پایان برسانم. اولین بار در سال۲۰۰۰ بود. در محل بودم و زنی را دیدم. می خواستم بدانم چه بر سرش آمده است و این زن چه چیزهایی را تحمل کرده است. میکروفن را جلوی صورتش گرفتم. در چشمانم خیره شد. نمی خواست با من حرف بزند. اصرار کردم. به او گفتم خیلی مهم است که حرف بزند. نگاهی به من انداخت و پرسید مطمئنید می خواهید بشنوید؟ توان شنیدنش را دارید؟ گفتم: البته. دو دقیقه با من حرف زد و بعد، من بلند شدم و رفتم. از او خداحافظی هم نکردم، تشکر هم نکردم. فقط بلند شدم و رفتم. [ یک جورهایی] فرار کردم. چیزهایی را که به من گفت، قبلاً هم می دانستم، اما تا آن موقع آنها را از زبان کسی که خودش قربانی است، نشنیده بودم. به همین دلیل فرار کردم.
یورونیوز: این گفتگو چه تأثیری بر شما داشت؟
کدی آدزوبا: «از آن موقع با خودم عهد کردم که هر آنچه در توان دارم [برای این زنان] انجام دهم. هر کاری که با دانش اندکم از دستم بر می آید، انجام دهم تا در بهتر کردن شرایط زندگی این زنان نقشی داشته باشم. کار بزرگی نمی توانم بکنم زیرا امکانات زیادی ندارم. من تها یک میکروفن دارم، یک میکروفن برای افشای اطلاعات، برای اینکه از آنچه بر سر این زنان می آید، پرده بردارم.»
یورونیوز: یک قربانی برای اینکه همیشه قربانی نباشد، باید چه راهی را برود؟
کدی آدزوبا: «در وهله اول به زمان نیاز دارد. صحبت از یک روز، دو روز، یک ماه، دو ماه و پنج ماه نیست. متاسفانه حتی صحبت از دو سال هم نیست. چندین سال، شاید پنج سال، شش سال، یا حتی ده سال وقت لازم است تا آثار زخمهای فیزیکی، پارگی ها، آسیبها و شکنجه ها از بین برود. بدن فرد باید التیام پیدا کند. اولین چیز همین است: التیام جسمی. بعد از این باید به کمک درمانهای روانی-اجتماعی و روان درمانی آثار روحی این زخم ها التیام پیدا کند و اگر اینها اثر کرد، باید سراغ درمان های گروهی رفت. سپس باید روی این موضوع کار شود که وی همراه با گروه در جامعه ای که از آن طرد و حذف شده بود، دوباره پذیرفته شود. و این پذیرش اجتماعی باید با پذیرش اقتصادی نیز همراه باشد که خیلی مهم است. در غیر اینصورت این زنان دچار فقر می شوند چون راه خود را در جامعه گم کرده اند.»
یورونیوز: آیا این درمان کامل بدون مجازات کسانی که زن را به این روز انداخته اند، امکان پذیر است؟
کدی آدزوبا: «خیر، بدبختانه ممکن نیست. درمان، بدون مجازات ستمکاریها کامل نیست، زیرا عاملان و کسانی که مرتکب این اعمال شده اند، آزادنه می گردند. تقصیرکار و گناهکار آزاد است و زن ستمدیده وقتی این چیزها را می بیند، می بیند کسانی که این کارها را با او کرده اند آزادند، بیشتر رنج می کشد. این آسیب فقط منحصر به این زنها نیست بلکه شامل همه ما و همه جامعه می شود.»
یورونیوز: شما به دلیل محکوم کردن خشونتها و جنایات علیه زنان، مورد تهدید قرار گرفته اید و مجبور شده اید، وطنتان را ترک کنید. چگونه می توان با ترس، زندگی و کار کرد؟
کدی آدزوبا: «وقتی تهدید می شوم به این دلیل است که کاری کرده ام، مثلاً یکی از عاملان این خشونتها را تحریک کرده ام یا نظام را به چالش گرفته ام. اما این زنان، اینها چه کسی را به چالش گرفته اند؟ هیچکس را. هیچ کاری نکرده اند، اما قربانی بدترین خشونتهایی هستند که قابل تصور نیست. همین به ما جرئت می دهد. درست است وقتی این پیام را دریافت می کنید” اگر به کارت ادامه دهی دو گلوله به سرت شلیک خواهد شد“، می ترسید. اما کسی که می خواهد شما را بکشد، برایتان پیام اس ام اس نخواهد فرستاد. مستقیماً سراغتان خواهد آمد.»
یورونیوز: کلید برقراری صلحی پایدار در جمهوری دموکراتیک کنگو در دست کیست؟
کدی آدزوبا: «همه. همه مسئولند. صلح یک مسئله جهانی است. نخست کارگزارها، آنهایی که مستقیماً مسئولیت حفظ جان و مال مردم را بر عهده دارند و از این نظر دولت کنگو را مسئول می دانم. به همین میزان نیز جامعه مدنی مسئول است، یعنی ما. ما باید از این دولت پشتیبانی کنیم تا کارش را بهتر انجام دهد. کشورهای ناحیه هم مسئولند، کشورهای پیرامون ناحیه دریاچه های بزرگ آفریقا، و همه همسایه های جمهوری دموکراتیک کنگو. قاره آفریقا هم مسئولیت دارد، نسبت به کشورهای آفریقایی مسئولیت دارد. اتحادیه آفریقا باید به وظایفش عمل کند و مشکلات را بشناسد و علیه [عاملان این خشونتها] وارد عمل شود. سپس مسئولیت از مرزها فراتر می رود، فراسوی دریاها می رود و متوجه جامعه جهانی می شود. جنگها و درگیری ها در کنگو قبل از هر چیز بر سر مشکلات اقتصادی است. ارتباط های فراوان، مستقیم و غیرمستقیم، وجود دارد که عامل تأمین مالی گروههای مسلح هستند که منافع اقتصادی گروه های خاصی را تأمین می کند. این منافع اقتصادی عامل مرگ شش میلیون مردم کنگو و اِعمال خشونت جنسیتی بر بیش از پانصد هزار زن بوده است. بنابراین مسئولیت این وضعیت بر دوش همه است و هر کسی باید پاسخگوی اعمال خودش باشد. تنها به این صورت است که عدالت برقرار خواهد شد.»
یورونیوز: در تاریخ کنگو جنگهای فراوان رخ داده، اما این تاریخ شاهد مبارزه دائمی زنان در حمایت از صلح هم بوده است. ما در اروپا، قاره ای که این جایزه را به دلیل تلاشهایتان به شما اهدا کرده است، از مبارزات زنانVer video "نماد مبارزه با خشونت جنسیتی در کنگو از تجربیاتش می گوید"
مصاحبه با "کینو" خالق "مافالدا" و برنده جایزه آستوریاس
گرافیست آرژانتینی خواکین سالوادور لاوادو، با نام هنری “کینو” اولین کاریکاتوریستی است که جایزه شاهزاده آستوریاس در زمینه ارتباطات و علوم انسانی را برنده شده است. “کینو” پدر “مافالدا” است که پنجاه سال پیش با قلمش به او جان داد. اگرچه کینو بواسطه بیماری گلوکوم یا آب سیاه بخشی از بیناییش را از دست داده و دیگر نمی تواند به خلاقیت بپردازد اما شخصیت مخلوق وی همچنان با معصومیت، به تفکر درباره زندگی ادامه می دهد.
فرانسیسکو فونتس، خبرنگار یورونیوز با او درباره فعالیتهایش به گفتگو نشسته است.
یورونیوز: دریافت جایزه ارتباطات و علوم انسانی چه معنایی برای شما دارد؟ چه احساسی دارید؟
کینو: خیلی خوشحالم چون همیشه برای این جایزه احترام قایل بودم. این جایزه همیشه به افرادی اهدا شده که به آنها احترام می گذارم و کارهایشان را خیلی دوست دارم.
یورونیوز: شما اولین گرافیست طنزپرداز هستید که این جایزه را می گیرید.
کینو: بله ولی امیدوارم آخرین نباشم.
یورونیوز: به نظر شما بطور کلی طنز پردازان حرفه ای در دنیا جای خود را یافته اند؟ شناخته شده اند؟
کینو: فکر می کنم بله. از وقتی “امبرتو اکو” سبک ادبیات تصویری را ارزشگذاری کرد وضعیت ما خیلی بهتر شد.
یورونیوز: آینده گرافیسم را چگونه می بینید؟
کینو: در مرحله گذار تکنیکی هستیم و فعلاً نمیدانیم به کجا ختم می شود. مثل کتاب الکترونیکی، اول این واهمه وجود داشت که این تکنولوژی نشر کتاب را تحت تاثیر دهد ولی چنین نشد. بنابراین پیش بینی آینده آسان نیست.
یورونیوز: آیا شما در نقاشی های امروزتان آی پد، تابلت یا تویتر را می گنجاندید؟
کینو: با شروع تکنولوژی های جدید من ابتدا با اینگونه نقاشی سرگرم می شدم، بیشتر از ترم های انگلیسی استفاده می کردم، ترم هایی که مردم بدون اینکه آن را بشناسند به کار می برند. من فکر می کنم تکنولوژی روابط انسانی را عوض می کند. روابط در حال حاضربه اندازه کافی عوض شده است، ایراد اینست که مردم با هزاران نفر ارتباط دارند اما دوستی که با او صحبت کنند، ندارند.
یورونیوز: کمی از “مافالدا” صحبت کنیم که یکی از دلایل حضور ما در آستوریاس است. او پنجاه سالگیش را جشن گرفته است و چند ماه پیش نمایشگاهی از او در دور دنیا برگزار شد. روحیه طنز و تفکر شما اهمیت زیادی پیدا کرده است. وقتی شروع به نقاشی “مافالدا” کردید تصور این همه را داشتید؟
کینو: نه منتظر هیچ چیز نبودم، انتشار این شخصیت را بدون فکر قبلی شروع کردم و پیش از انتشار، زیاد روی آن کار نکردم ولی بعد به چگونگی ادامه آن فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اینکار را از طریق سؤالهایی که “مافالدا” از پدرو مادرش می پرسد انجام دهم، سؤالهایی که هیچکس برایشان جوابی ندارد مثل اینکه چرا جنگ و یا آدم فقیر وجود دارد؟ چرا سیاره را خراب می کنیم؟ سؤالهایی که کسی نمی تواند جواب دهد و به نظر من این پرسش ها وسیله ای بود که افراد به “مافالدا” جلب شوند.
یورونیوز: چرا زمان بر مافالدا تأثیر نمی کند؟ او چین و چروک برنداشته و با گذر از زمان ابدی شده است.
کینو: نه، فکر می کنم روزی که بییندگان آثار من ببینند که تکنولوژی جدیدی در کارهای من وجود ندارد و بکلی برایم ناشناخته است، می فهمند که این شخصیت به دوره ما تعلق ندارد و از آن دل می کنند.
یورونیوز: وقتی می بینیم “مافالدا” هنوز کهنه نشده احساس می کنیم که دنیا طی پنجاه سال گذشته عوض نشده است.
کینو: خیلی کم عوض شده، آیا باید از رفتار انسانی ناامید شویم؟ چون این به معنی آنست که ما به اشتباهاتمان ادامه می دهیم و پیشرفتمان به تکنولوژی محدود می شود.
یورونیوز: چرا وضع دنیا همچنان خراب است؟
کینو: چون علایق اقتصادی جای علایق سیاسی و ایدئولوژیک را گرفته است. امروزه ایدئولوژی وجود ندارد و این موضوع برای نسل من تعجب برانگیز است. موتور قدرت نسل سال ۶۸ تخیل بود. اینها زیبا بود و امروز از آن چیزی نمانده است.
یورونیوز: یکی از تصاویری که از “مافالدا” در ذهن ما مانده این است که او سوپ دوست نداشت. شنیدم که سوپ جایگزینی بود که شما برای دیکتاتور آرژانتین گذاشته بودید. بر شما و خانواده تان آن روزها چه گذشت که ناچار به مهاجرت به ایتالیا شدید؟
کینو: مثل همه هموطنانمان، خیلی سخت بود. اجبار به ترک وطن نگران کننده است، تماس شما با دوستان و خانواده و کسانی که دوستشان داری قطع می شود. امروز دنیا پر از مهاجر است، نیازی نیست که به توضیح آن بپردازم.
یورونیوز: تحولات جدید آمریکای لاتین را چگونه می بینید؟
کینو: به آن نگاه می کنم ولی نمی توانم بفهمم چه می گذرد؟ تا پنج سال پیش راحت تر به آن نگاه می کردم. امروز بسیار کنجکاوم ببینم چه می شود؟
یورونیوز: و اروپا؟
کینو: نسبت به اروپا مثل آمریکا کنجکاو هستم.
یورونیوز: چون شما مرتب بوئنوس آیرس و یا مادرید هستید بنابراین جایگاه یک تماشاگر ویژه را دارید.
کینو: اروپا که زمانی برای آمریکای لاتین یک منبع فرهنگی بود اکنون به وضعیتی رسیده که نمی دانیم در نهایت متحدتر می شود یا بکلی از هم می پاشد. این موضوع که کشورهایی به دنبال استقلال هستند به نظر من اصلاً خوب نیست. کشورهایی هم نه، منظورم مناطق است. زیرا به نظر من دراین دوره نامطمئن باید به جای جدا شدن بیشتر به هم نزدیک شد.
یورونیوز: به سراغ سوپ و “مافالدا” برگردیم. امروز سوپ “مافلدا” یا سوپ دردها کدام است؟
کینو: سوپ مافالدا، مقداری بالاآمدن گروههای تروریستی است که غرب نمی داند چگونه با آن برخورد کند، زیرا غرب
هرگز به اندازه کافی آماده شناخت درست فرهنگ های دیگر نبوده است تا بتواند بر اساس این شناخت با آن رفتار کند.
یورونیوز: کینو دنیا را چگونه می بیند؟
کینو: من مرتب انجیل می خوانم تا برای کارهایم موضوع پیدا کنم، مذهبی نیستم و با دید اعتقادی به آن نگاه نکرده ام. به نظر من، مسئله تنها اشتباه مشابه کشورها در دو قرن گذشته نیست بلکه انسان تمایل دارد چیزی را که خوب ساخته شده، خراب کند.
یورونیوز: به چه اعتقاد دارید؟
کینو: به تفکر انسان. اگVer video "مصاحبه با "کینو" خالق "مافالدا" و برنده جایزه آستوریاس"
اوکراین: یک مرز و دو جامعه متفاوت
چه کسانی در جنگ و بحران چند ماه اخیر اوکراین شرکت داشته اند. در شرق اوکراین، شهر دونتسک، کانون درگیریها به شهر ارواح بدل شده است. بسیاری مغازه ها کرکره ها را پایین کشیده اند و تنها بانکها و ادارات هستند که در ساعات کار اداری بازند.
بسیاری از ساکنان شهر خانه هایشان را یک شبه رها و مهاجرت کرده اند. با آتش بسی که در مینسک بین جدایی طلبان هوادار روسیه و دولت اوکراین بدست آمده است، اوضاع آرام تر از گذشته است.
صنایع محلی نصف و نیمه کار می کنند، صنایع شیمی و فولاد تقریبا تعطیل شده اند. بسیاری از معادن کربن نابود و ویران شده اند. در توردیوسک، حومه دونتسک بسیاری از معادن بمباران شده اند.
از میان ۱۵۸۰ معدنچی که پیشتر در معادن کار می کردند تنها ۱۰۰ نفر در این استان باقی مانده اند. مدیر معدن به ما محل اصابت راکتها را نشان می دهد و می گوید: “در دوم اوت این منطقه بمباران شد، بعد دو سه بار دیگر اینجا را مرتب بمباران کردند. هر روز بمبی بود که بر سر ما می ریخت به همین دلیل بود که بسیاری معدن را ترک کردند. آنها دوباره بازگشتند تا از نو در معدن کار کنند اما به دلیل خطرات به آنها اجازه ندادم کار را آغاز کنند. هر بمب جان چند مرد را می گیرد و چند خانواده را یتیم می کند.”
منابع این معدن به دستور دولت خودخوانده «جمهوری مردمی دونتسک» بصورت مجانی در اختیار شهروندان قرار می گیرد. اما این هم باعث نشده است تا نگرانیهای شهروندان کمتر شود. در یکی از محله های شهر ساکنان از شرایط زندگی شان راضی نیستند. اما برخی دیگر مانند یک معدنچی معتقد است که مبارزه ای عادلانه در حال انجام است.
وی می گوید: “من مسائل را بگونه ای دیگر می بینم. ما در سرزمینی هستیم که نه روسیه است و نه اوکراین، ما کشوری دیگر هستیم، کشوری که روزی پیشرفت خواهد کرد و با هر دو کشور روسیه و اوکراینا روابط خوبی خواهد داشت. باید تبدیل به منطقه ای امن بین دو کشور شویم، همانگونه که اوکراینی ها انتظارش را دارند.”
یکی از شهروندان هم می گوید: “نزدیک به سه ماه است که الکتریسیته نداریم. دیده اید که همه تیرهای برق منهدم شده اند. روشنایی در خیابان نیست و در خانه ها وضع به همین منوال پیش می رود. آب هم در ساعات کمی در روز می آید و زود هم قطع می شود. کانالهای گاز را فیلم بگیرید. گازی در کار نیست چرا که بمبها لوله های گاز را هم از بین برده اند.”
دیگر شهروند اوکراینی می گوید: “حقوقی در کار نیست، هر چند کار می کنیم اما نمی دانیم پایان ماه آیا حقوقی به ما می دهند یا نه؟ نمی دانم اصلا چیزی در کار است یا نه؟”
بسیاری جانشان را در درگیریهای هفته های اخیر از دست داده اند. در غرب معدن ترودیوسک، به منطقه ای خطرناک قدم می گذاریم.
در نزدیکی شهر مارینکا، جدایی طلبان هوادار روسیه ایست بازرسی در سراسر مسیر قرار داده اند. در نزدیکی این منطقه درگیریهای شدیدی میان جدایی طلبان و نیروهای اوکراینی در جریان است.
به مارینکا می رسیم شهری که تحت کنترل کی اف است. با برخی از شهروندان در اینجا دیدار می کنیم. یکی از آنها می گوید: “فرزندان ما نگرانند و به مدرسه نمی روند. مدرسه آنها ویران شده است، مدرسه دیگری که در این نزدیکی واقع شده، پنجره ندارد. بچه ها به مدرسه نمی روند، هیچ چیزی اینجا دیگر کار نمی کند. با کمک خداوند، اینجا برق داریم، اما گاز و آب نداریم. تنها زنده مانده ایم، خوب است که خودروداریم تا بتوانیم برای خرید به مناطق دیگر برویم. اما در هر صورت کسی به فکر ما نیست، نه جمهوری مردمی دونتسک و نه دولت اوکراین، آنها با ما کاری ندارند. نیازی به ما ندارند.”
از ایست بازرسی ارتش می گذریم. سربازان خشمگین هستند و پیش از این با دو خودروی جدایی طلبان درگیر شده اند، شب گذشته یکی از سربازان جانش را در بمباران هواپیماهای روس از دست داده است.
یکی از افسران ارتش اوکراین می گوید: “من در مقام یک سرباز ارتش اوکراین، یک پدر و پسر و همسر و بنام تمامی سربازانی که اینجا هستند پاسخ می دهم. معتقدم پرداخت چنین هزینه گزافی برای درگیری میان افراد ثروتمند و به خاطر سیاست کاری کاملا بیهوده غیر عادلانه است.”
از دونستک به سوی ایووایسک می رویم، می خواهیم در آنجا به ماریوپل، یکی دیگر از کانونهای درگیری برسیم. درگیریهای در این منطقه جان بسیاری را در ماه اوت گرفت. نزدیک به ۹۰۰ سرباز اوکراینی در این نبردها جان باخته اند. به گفته دولت اوکراین و ناتو سربازان روس، مستقیما در این نبردها شرکت داشته اند.
ماریوپل بندری است در کنار دریای آزوف که زمانی کانون صنعت فولاد در اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. در میان شهروندان بسیاری در انتظار روزهای سخت تر و وحشتناکتری هستند.
با اغلب شهروندانی که در شرق اوکراین دیدار کردیم نمی دانستند دقیقا چرا وارد جنگ شده اند و دلیل ادامه آن را هم نمی دانند. با این حال تعداد کسانی که می خواهند در شرق زیر پرچم اوکراین بمانند بیشتر از هواداران جدایی از اوکراین است.Ver video "اوکراین: یک مرز و دو جامعه متفاوت"
آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام
OK
آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام
ریحانه جباری، زن جوان ایرانی که روز شنبه به دار آویخته شد، در وصیتنامه صوتی که پیش از اعدام ضبط شده از مادرش می خواهد تا کلیه اعضای بدن وی را اهدا کند.
ریحانه جباری هفت سال پیش به اتهام قتل بازداشت شد. او در جلسات دادگاه همیشه تکرار کرد که برای دفاع از خود در برابر تعرض جنسی مرتضی سربندی، پزشک ۴۷ ساله و کارمند سابق وزارت اطلاعات مرتکب این قتل شده است.
ریحانه در بخشی از وصیتنامه خود خطاب به مادرش می گوید: «نمی خواهم زیر خاک بپوسم. نمی خواهم چشم یا قلب جوانم خاک شود. التماس کن که ترتیبی داده شود که به محض دار زدنم، قلب، کلیه، چشم، کبد، استخوان ها و هر چیزی که قابل پیوند زدن است، از بدنم جدا و به کسی که نیاز دارد، هدیه شود. نمی خواهم گیرنده عضو، نامم را بداند، گلی برایم بخرد یا حتی فاتحه ای برایم بخواند.»
برای شنیدن فایل صوتی اینجا کلیک کنید
با وجود درخواستهای فعالان حقوق بشری در داخل و خارج از ایران برای توقف مجازات اعدام ریحانه جباری، مقام های ایران حکم اعدام وی را روز شنبه به اجرا گذاشتند.
اعدام خانم جباری باعث واکنشهای بسیاری در ایران و محکومیت این اقدام از سوی مقام ها و نهادهای بین المللی شد.
روز سه شنبه سه تن از اعضای گروه فمن در مقابل سفارت ایران در برلین در اعتراض به اعدام ریحانه جباری تجمعی برهنه برگزار کردند.
بخشی از متن وصیت نامه صوتی ریحانه جباری در پی می آید:
شعله جان، امروز فهمیدم که چه اتفاقی افتاده؛ فهمیدم حالا دیگر در نوبت اجرای حکم قصاص قرارگرفته ام. از تو گله دارم که چرا خودت به من نگفتی که به آخرین صفحهٔ کتاب زندگی ام رسیده ام. به نظر تو این حق من نبود که بدانم؟! تو که میدانی چقدر از غمگین بودنت شرم زده ام، چرا فرصت عذر خواهی و یا بوسیدن دست خودت و بابا را برایم کوتاه تر کردی؟!
دنیا به من اجازهٔ نوزده سال زندگی را داد، آن شب شوم می باید من کشته می شدم، جسدم در گوشه ای از شهر می افتاد و بعد از چند روز نگرانی، پلیس شما را برای شناسایی ام به پزشکی قانونی می برد و تازه آنجا می فهمیدید که به من تجاوز هم شده!
قاتل هرگز پیدا نمی شد زیرا ما زر و زور آن ها را نداریم و همهٔ شما رنجور و شرم زده به زندگی تان ادامه می دادید، چند ماه یا چند سال بعد هم دق می کردید و تمام!
اما با آن ضربهٔ لعنتی، قصه عوض شد، جسدم نه در بیابان ها، که در گور زندان «اوین» و بندهای بالا و پایین و انفرادی و حالا در زندان گور مانند شهر ری رسیده است. اما تسلیم سرنوشت باش و هرگز گلایه نکن!
تو بهتر از من می دانی، مرگ پایان زندگی نیست! تو یادم دادی هر انسانی به دنیا می آید تا تجربه ای کسب کند و درسی یاد بگیرد و با هر تولد، رسالتی بر دوش انسان گذاشته می شود. من یاد گرفتم که گاهی باید جنگید.
یادت هست داستان نیچهٔ فیلسوف را برایمان می گفتی که به مرد گاریچی که به اسبش شلاق می زد، اعتراض کرد و صاحب اسب شلاق را به سر و صورت نیچه کوبید و در نهایت به مرد سنجابی. تو می گفتی، او به همه یاد داد که در راه خلق یک ارزش باید ایستاد، حتی اگر بمیری! تو به ما یاد دادی که در گیرودار مدرسه، دعوا ها و چقولی های کودکانه باید خانم بود. یادت هست چقدر روی رفتار ما تأکید داشتی؟! تجربه ات غلط بود!
وقتی به حادثه پرت شدم، آموزشم کمکی به من نکرد. رفتار آرامم در دادگاه مرا به خونسردی در قتل و جنایت کار بی رحم بودن متهم کرد. اشک نریختم، التماس نکردم و کولی وار هوار نزدم. چون به حمایت قانون اطمینان داشتم، اما متهم شدم به بی تفاوتی در برابر جنایت.
می بینی! من که حتی پشه ها را نمی کشتم و سوسک را با شاخکش بیرون می انداختم، شدم جانی، آن هم با قصد قبلی! رفتارم با حیوانات تمایل به پسر بودن تعبیر شد و قاضی حتی به خودش زحمت نداد که توجه کند. هنگام حادثه ناخن هایم بلند و سوهان کشیده بود و بی توجه به این گفت که من بوکسر بوده ام.
چه خوش خیال بودیم که از قضات توقع عدل و داد داشتیم. او هرگز از خود نپرسید که آیا دست هایم ضمانتی ورزشکاران به خصوص ورزشی مثل بوکس را ندارد. در این کشور که تو عشقش را در دلم کاشتی، هیچ کس مرا نخواست و هیچ کس حمایتم نکرد، وقتی زیر ضربه های بازجو فریاد می زدم و رکیک ترین الفاظ را می شنیدم. وقتی آخرین نشانهٔ زیبایی را از خودم دور کردم و موهایم را تراشیدم جایزه گرفتم، یازده روز انفرادی!
شعله جان گریه نکن به چیزهایی که از من می شنوی! من همان روزهای اول در آگاهی، وقتی پیر دختری به اسم مأمور آگاهی از خجالت ناخن هایم درآمد، فهمیدم زیبایی چیزی نیست که مطلوب این دوره باشد، زیبایی ظاهر، زیبایی افکار و آرزوها، زیبای خط، زیبایی چشم و بینش و حتی داشتن صدایی خوش.
مادر عزیزم، جهان بینی من عوض شده و تو مسئولش نیستی. حرف هایم تمامی ندارد و همه را به کسانی داده ام تا اگر زمانی دور از چشم تو و بی خبر اعدامم کردند، به تو برسانند. من ارثیهٔ کاغذی فراوانی برایت گذاشته ام.اما قبل از مرگ چیزی می خواهم که تو باید با تمام توان از هر راهی که می توانی برایم فراهم کنی. در واقع این تنها چیزی است که از این دنیا، کشور و از تو می خواهم. می دانم برای این کار نیاز به زمان داری، به همین دلیل این بخش از وصیت نامه ام را زودتر به تو می گویم.
تو را به خدا اشک نریز و گوش کن! از تو می خواهم به دادگاه بروی و تقاضایم را بگویی. از داخل زندان امکان نوشتن چنین نامه ای را که به تأیید رئیس زندان برسد، ندارم و تو باید یک بار دیگر برایم عذاب بکشی. این تنها چیزی است که اگر برایش التماس کنی ناراحتم نمی کند، هرچند بارها به تو گفته ام برای نجاتم از اعدام التماس نکن.
مهربان مادرم، شعله جانم، عزیزتر از جانم، نمی خواهم زیرخاک بپوسم. نمی خواهم چشم یا قلب جوانم خاک شود. التماس کن که ترتیبی داده شود که به محض دار زدنم، قلب، کلیه، چشم، کبد، استخوان ها و هرچه که قابل پیوند زدن است، از بدنم جدا و به کVer video "آخرین خواسته ریحانه جباری قبل از اجرای حکم اعدام"
فیلیپ استارک: کاربرد، مهمتر از زیبایی است
خلاقیت فیلیپ استارک، طراح فرانسوی، حد و مرز نمی شناسد. از شاتل فضایی تا صندلی و دستگاه آبمیوه گیری، بسیاری از اشیائی که او طراحی کرده برای همه شناخته شده اند اما خود او کمتر. ایزابل کومار، خبرنگار یورونیوز، به دیدار فیلیپ استارک رفته و گفتگوی اختصاصی با او داشته است.
ایزابل کومار، یورونیوز: فیلیپ استارک، از اینکه در این برنامه گفتگوی جهانی با ما هستید متشکرم. شما سالهاست که طراحی می کنید، و هنوز بنظر می آید که هزاران ایده دارید، اینطور نیست؟
فیلیپ استارک:
باید ترکیبی از مسائل مختلف را در نظر گرفت اما منشا آن یک بیماری روانی است. یک بیماری روانی که به کمک تصویربرداری مغز، و فهم رابطه سیناپس ها در مغز و غیره روز به روز آن را بهتر درک می کنیم. بنابراین فکر نمی کنم اتفاق خاصی بیافتد و این بیماری در من خیلی تغییر کند. وقتی جوان هستیم، دوست داریم خیلی چیزها را بیان کنیم و اظهار وجود کنیم. من هم این کار را کردم اما دیگر خیلی جوان نیستم. با این حال به کارم ادامه می دهم. به نظر من وظیفه اصلی در زندگی، خدمت کردن است.
یورونیوز: دقیقا به چه کسی خدمت می کنید؟
فیلیپ استارک:
به جامعه ام خدمت می کنم. هر شخص نماینده قبیله اش است. هرگز نباید به جای دیگری فکر کرد. باید برای خودمان کار کنیم یا برای همسر، دختر، مادر، دوستانمان. اینجاست که با حقیقت و با صداقت همراهیم. در بازاریابی نیستیم و تنها در اینصورت کارها امکانپذیر است. این قبیله یک طراح و آن قبیله طراح دیگری خواهد داشت. نباید سعی کرد طراح دیگران بود.
یورونیوز: شما می گویید از رویاهایتان الهام می گیرید. چطور ممکن است؟
فیلیپ استارک:
من به اوتیسم مبتلا هستم؛ خوشبختانه خیلی کم. اما اوتیست هستم.
وقتی شما با کسی صحبت نمی کنید، وقتی دیگران را نمی بینید، تلویزیون تماشا نمی کنید. هنگامی که به شما توضیحی می دهند اما شما چیزی درک نمی کنید و ترجیح می دهید به جای اینکه با دیگران باشید، تنها بمانید... سرانجام متوجه برخی مسائل می شوید. این اوتیسم باعث شده من تقریبا در انزوای کامل زندگی کنم. من هیچ اطلاعی از دنیای خارج از محیطم ندارم. فقط یک کنجکاوی عمیق و عشق عمیق برای آنچه «ما» هستیم دارم.
یورونیوز: شما که اینقدر در انزوا هستید، چگونه می دانید ما، چه کسانی هستیم؟
فیلیپ استارک:
اغلب، دیدن یک شخص کافی است تا برخی مسائل را درک کنیم. برای مثال وقتی صدابردار شما را می بینم، چیزهایی درک می کنم. یک سری نشانه ها و علائم بسیار ریز و ناخودآگاه وجود دارد که برای درک مسائل به ما کمک می کند . و خوبی آن این است که در جریان های اندیشه و مکاتب فکری نیستیم و از مهمانی های اهل مُد اجتناب می کنیم.
یورونیوز: می خواستم به برخی از پرسش های کاربران بپردازیم که دوست دارند کمی بیشتر در مورد شما بدانند. یانیک ژیرس پرسیده است: «در زندگی حرفه ای به چه موانعی برخورده اید؟ و چطور به این مرحله رسید؟»
فیلیپ استارک:
هیچ مانعی وجود ندارد. همه چیز کم کم پیش می آید. در کلاس درس شروع به نقاشی کشیدن می کنید، و معلم شما رو بیرون می کند چون هیچ وقت درس نمی خوانید. من هیچ وقت در هیچ امتحانی قبول نشدم؛ چون هیچ وقت قادر به یادگیری چیزی نبودم... بعد، یک روز، معلم می بیند که نقاشی جالبی کشیدید و برای اولین بار شما یک معامله می کنید: به شما می گوید: نقاشی هایت رو بده به من و من هم تو را راحت می گذارم و اینطور بود که زندگی من و نقاشی هایم شروع شد. فکر کنم پنج سالم بود. کم کم، این کار را برای دوستانتان، برای روستایتان و برای کشورتان می کنید. بعد هم یک شخصی در آن طرف دنیا می گوید، کار آن فرانسوی بد نیست... و شروع می کنید به ساختن. برای همین، صداقت، خیلی خیلی مهم است. چون دنیای کوچکی است و اگر شما کوچکترین کار بدی انجام دهید، همه فورا می فهمند. پس، صداقت، سرمایه گذاری روی انسان ها، سرمایه گذاری روی خلاقیت، دائما تلاش کردن، بالا بردن دانش حرفه ای، و همه اینها یک مجموعه است و هیچ مانعی وجود ندارد.
یورونیوز: آیا به نظر شما، اروپا یا فرانسه، به جوانانی که می خواهند یک شرکت کوچک طراحی راه اندازی کنند، به اندازه کافی کمک می کند؟
فیلیپ استارک:
همه چیز، همه جا امکانپذیر است. بعضی ها در اردوگاه های کار اجباری داخائو یا تربلینکا، با سیب زمینی دستگاه رادیو می ساختند. راههای مختلفی برای فرار پیدا می کردند. از درون چاه، از داخل یک معدن، برای زنده ماندن همیشه راههایی وجود دارد. پس در هر شرایطی، ما همیشه می توانیم کاری بکنیم. و زیبایی، همین است، این چیزی است که هیجان انگیز است.
یورونیوز: اینجا می خواهم سوال اینترنتی یکی از مخاطبانمان را مطرح کنم، به نام «میستر گرین». او پرسیده: «کدام یک برای شما مهمتر است: کاربرد یا زیبایی؟»
فیلیپ استارک:
«کاربرد» مهمترین ویژگی در همه چیز است. حتی یک شعر، یک کاربرد دارد. یک شعر زیباست چون ریتم آن جذاب است. تصویری که توسط کلمات ایجاد میکند، به شما ایده می دهد. و در آخر، دختری که شما آن شعر را برایش می خوانید به آغوشتان می آید. کاربرد کاملا حفظ شده است. هیچ چیز زیبا وجود ندارد که در درجه اول، ساختار آن کاربردی نباشد.Ver video "فیلیپ استارک: کاربرد، مهمتر از زیبایی است"
دستاوردهای جدید اروپا در تهیه واکسن پیشگیری و درمان ایدز
ایدز سالانه جان ۴۰ میلیون نفر را در سراسر جهان می گیرد و ۳۵ میلیون نفر به ویروس “ اچ آی وی“مبتلا هستند. دانشمندان در سراسر جهان به دنبال کشف واکسنی برای پیشگیری و درمان این بیماری هستند.
در این برنامه جهان آینده به همراه دانشمندان دو طرح پژوهشی به خطوط مقدم مبارزه علیه ایدز می رویم.
بررسی مقاومت سیستم ایمنی بدن مردان همجنسگرا در مقابل ویروس “ اچ آی وی”
در بارسلون۸۱ درصد کسانی که به بیماری ایدز مبتلا هستند، مردانی هستند که با مردی دیگر رابطه جنسی دارند. مرکز موسوم به “بی سی ان چک پوینت” در این شهر (BCN Checkpoint)، مرکز تشخیص بیماریهای مقاربتی بین مردان همجنسگراست.
در اینجا کسانی که در معرض خطر ابتلا به بیماری ایدز هستند می توانند بسرعت و بصورت ناشناس معاینه می شوند.
مدیر این مرکز می گوید:« من از سال ۱۹۸۶ به ایدز مبتلا هستم. آن موقع هیچ نوع درمانی هم وجود نداشت. ضربه شدیدی به من وارد شد، اما همین انگیزه ای بود برای اینکه در جستجو برای یافتن راه حلی برای مبارزه با ایدز، فعالانه شرکت کنم.»
صدها تن از مراجعه کنندگانی که بطور مرتب به این مرکز می آیند، قبول کرده اند که نمونه های خون خود را در اختیار محققان قرار دهند. این نمونه ها برای متخصصان ایمنی شناسی منبعی با ارزش است.
مدیر این مرکز می افزاید: «محققان براحتی می توانند مبتلایان به ایدز را در بیمارستان ها پیدا کنند. اما باید کسانی که بیمار نیستند نیز بررسی شوند، تا دلیل بیمار نبودنشان معلوم شود. نمی توان برای یافتن این افراد به خیابان رفت. بنابراین مراکزی مانند مرکز ما که هزاران مرد همجنسگرا به آن مراجعه می کنند، محل مناسبی برای یافتن کسانی است که نیازهای تحقیقاتی را برآورده کنند.»
گروهی از دانشمندان به سرپرستی کریستیان برندر، محقق ایمنی شناسی نشان داده اند که سیستم ایمنی مردان همجنسگرایی که با مردان زیادی رابطه جنسی دارند، در مقابل ویروس اچ آی وی از خود مقاومت بروز می دهند.
کریستیان برندر با مرکز اروپایی “واکسیناسیون پوستی و زیر پوستی ایدز” (Cutaneous and Mucosal HIV Vaccination) همکاری می کند و می گوید: «با شناسایی کسانی که در برابر ویروس “اچ آی وی” مقاوم هستد، به داده هایی می رسیم که با استفاده از آنها می توانیم واکسنی برای مقاوم شدن در برابر این ویروس بسازیم. بدنبال کسانی هستیم که به نظر می رسد سیستم ایمنی بدنشان پاسخ کاملاً ویژه ای علیه ویروس پیدا کرده است. اطلاعاتی که به دست می آوریم، به یافتن واکسن مناسب بسیار کمک خواهد کرد.»
برای کار کردن بر روی ویروس “اچ آی وی” باید اقدامهای ایمنی شدیدی رعایت شود.
آقای برندر در مورد روش کار می گوید: «در آزمایشگاه یاخته های دفاعی را که کارکرد ویژه دارند، از نمونه خون جدا می کنیم و با تکه ها و بخشهایی از ویروس آنها را تحریک می کنیم. بعد می بینیم که کدام یاخته ها واکنش نشان می دهند و کدام واکنش نشان نمی دهند. نکته مهمی است، زیرا می خواهیم بدانیم آیا افراد سالم که از مرکز “بی سی ان چک پوینت” (BCN CHECKPOINT) آمده اند، شمار بیشتری از یک یا چند نوع از این یاخته ها دارند که از آنها در برابر ویروس اچ آی وی محافظت می کند؟ می توانیم این نمونه ها را با نمونه خون افرادی که ویروس آنها را بیمار کرده، مقایسه کنیم و بفهمیم این نمونه ها چه فرقهایی دارند.»
واکسنهایی که بر اساس چنین اطلاعاتی ساخته شود، می تواند در بدن کسی که به ویروس آلوده شده به مبارزه سیستم ایمنی با ویروس کمک کند. اما هدف اصلی این است که به سیستم ایمنی کمک شود تا از آلوده شدن بدن فرد به ویروس جلوگیری کند.
کریتین برندر در اینباره می گوید: «به دنبال واکسنی هستیم که از بیماری پیشگیری کند. در حال حاضر مقاومت زایی واکسن را آزمایش می کنیم، یعنی اینکه وقتی به کسانی که به ویروس آلوده نیستند، این واکسن را تزریق می کنیم، پاسخ دفاعی سیستم ایمنی شان تا چه اندازه قوی است.»
پیش از اینکه این واکسنها را بر روی انسان آزمایش کنند، دانشمندان باید از سلامت ترکیبات آن و اثر مثبتش روی سیستم ایمنی انسان اطمینان حاصل کنند. بنا بر پروتکل تحقیقات، واکسن ابتدا روی موش آزمایش می شود.
آلکی الورا، یکی از محققان تیم اروپایی می گوید: «ِطبق پروتکل تحقیقاتی، با واکسینه کردن موشها نتایج را بررسی می کنیم. سپس گلبولهای سفید طحال آنها را می گیریم و آنها را با پارامترهای استاندارد مربوط به سیستم ایمنی و دفاعی بدن می سنجیم.»
واکسن ایدز بدون استفاده از سوزن
تولید واکسنی برای درمان و پیشگیری از ایدز، بخشی از فعالیتهای این تیم تحقیقاتی اروپایی است. در پاریس، محققان با نمونه هایی از پوست انسان، واکسینه کردن بدون استفاده از سوزن را بررسی می کنند.
دانشمندان مرکز تحقیقات وابسته به دانشگاه “ماری و پی یر کوری” با استفاده از پوستهایی که از عملهای جراحی زیبایی باقی مانده است، بدنبال روش جدید واکسیناسیون هستند؛ واکسیناسیون بدون درد و بدون استفاده از سوزن.
به آذین کومبادیر، از متخصصان مرکز ایمنی شناسی بیماری های مسری در فرانسه (CIMI) و مسئول هماهنگ کننده طرح اروپایی “واکسیناسیون پوستی و زیر پوستی ایدز” می گوید: «بافت پوست بدن ما سرشار از سلولهای آنتی ژن است که در واقع همان سلولهای اپیدرم و درم هستند. واکسن این سلولها را مورد هدف قرار می دهد و بعد به بافتهای لنفاوی در سیستم ایمنی هدایت می شود.»
روش واکسیناسیون بدون سوزن به اینگونه است که ابتدا موهای بدن فرد با نوار مخصوص چسبناکی برداشته می شود تا منافذ پوست برای ورود محتویات واکسن باز شود.
در لایه بیرونی سیستم دفاعی ما در برابر محیط اطراف، سازوکارهایی وجود دارد که می تواند بازدهی واکسنها را بیشتر کنند. با بررسی نمونه های پوست زیر میکروسکوپ، دانشمندان می توانند دریابند آیا روش آنها همان طوری کار خواهد کرد که انتظار دارند.
خانم کومبادیر می گوید: «واکسن پس از اینکه توسط یاخته های اطراف فولیکولهای مو شناسایی و جذب شد، به گره منتقل می شودVer video "دستاوردهای جدید اروپا در تهیه واکسن پیشگیری و درمان ایدز"
آلمان با سیل پناهجویان چگونه برخورد می کند؟
در سال ۲۰۰۸ میلادی حدود ۲۲۶ هزار نفر از اتحادیه اروپا تقاضای پناهندگی کردند. این تعداد سال گذشته دوبرابر شد. آلمان تاکنون یک سوم این پناهندگان را پذیرفته است. در سال ۲۰۱۴ دویست هزار نفر از این کشور تقاضای پناهندگی کردند. این میزان بیشترین تعداد تقاضای پناهندگی طی بیست سال گذشته است. اما آیا شهرهای مختلف آلمان آمادگی پذیرفتن این پناهجویان را دارند و می توانند با این وضعیت کنار بیایند؟
مدرسه “ ایپدیز” در محله ای از هامبورگ واقع شده که افراد زیادی از ملیتهای مختلف را در خود جای داده است. عده بسیاری همین چند ماه پیش به اینجا آمده اند. پناهجویانی از سوریه، سومالی، اریتره. بیشتر این افراد زبان آلمانی نمی دانند.
امسال در این مدرسه جشن کریسمس، همراه با موسیقی برای کودکان پناهجویان برگزار شد. یکی از آموزگاران مدرسه می گوید: «موسیقی زبان جهانی است. ما در مدرسه مان به موسیقی توجه زیادی می کنیم. موسیقی مردم، فرهنگها و مذاهب را به هم پیوند می زند. طی چند روز آینده برای کودکان پناهجو کلاسهای آمادگی و همان موقع طرح بزرگ موسیقی برگزار کنیم. پیام ما به آنها این است: به اینجا خوش آمدید.»
ترس از پناهجویان در آلمان
با این حال، در تمام شهرهای آلمان از پناهجویان استقبال نمی شود. عده ای از شهروندان با گرایشهای راست، در شهر درسدن، در جنوب شرق آلمان، اعتراضات هفتگی براه انداخته اند. آنها هر دوشنبه علیه پذیرفتن پناهجویان در آلمان، و علیه آنچه «اسلامی کردن اروپا» می نامند، دست به تظاهرات می زنند. این اعتراضات از اواسط پاییز گذشته آغاز شده است. در ابتدا تعداد تظاهرکنندگان کم بود، اما امروز خیابانهای درسدن مملو از جمعیت است.
هایکو هابه برای اداره امور مربوط به پناهندگان کار می کند و به پناهجویان مشاوره حقوقی می دهد. او تظاهرات دست راستیها را «معجونی مسموم برخاسته از ترس» می نامد.
هابه واقعیتها و ترسهای موجود را کنار هم می گذارد و می گوید: «آلمان را خطر فروپاشی تهدید نمی کند. درست برعکس، اقتصاد ما خیلی قوی است. می توانیم بدون مشکل پناهجو بپذیریم. کشورهای همسایه سوریه در سه سال گذشته، سه میلیون پناهنده را در خود جای داده اند. آلمان امسال فقط ۲۰۰هزار نفر پناهجو پذیرفته است. بعد چه می شود؟ مردم علیه پناهجویان تظاهرات می کنند. این شرم آور است.»
خوشامدگویی به پناهجویان
از پاییز گذشته تا کنون، ماهانه حدود یکهزار پناهجو به هامبورگ، در شمال آلمان وارد می شوند. در شرایط اضطراری موجود، چادرها و کانتینرهایی برای اسکان این افراد برپا شده است. پارکینگ بزرگی در این شهر، بیش از ۱۳۰۰ تازه وارد را در خود جای داده است. در بسیاری از شهرهای آلمان، کارگران ساختمانی مشغول آماده کردن پناهگاه های جدید هستند.
هرمان هارت برای شورای پناه جویان آلمان کار می کند. این شورا، شبکه ای اجتماعی و مستقل از ساختارهای دولتی است. وی قصد دارد در پایان ماه ژانویه تظاهراتی خیابانی برای دفاع از حقوق پناهجویان براه بیاندازد. از نظر هارت، هامبورگ باید خانه های بیشتری را به اسکان عمومی این افراد اختصاص دهد. اما درکوتاه مدت، نیاز به تصمیم گیری های فوری هست.
وی می افزاید: «نمی توانید مردم را مثل کالا در کانتینر بگذارید. زیر چادر هم نباید رهایشان کنید. در هامبورگ ۲۳۰۰ آپارتمان و واحد مسکونی خالی وجود دارد و هزارها مترمربع فضای اداری هست که کسی استفاده نمی کند. می شود اینها را تبدیل به جایی برای سکونت کرد و این پناهجویان را سکنی داد. از سال ۲۰۱۱ میلادی قانونی در هامبورگ تصویب شده است که طبق آن شهرداری می تواند در وضعیت های اضطراری، فضاهای قابل سکونت را در اختیار خود بگیرد.»
کمک به متقاضیان پناهندگی در آلمان از طریق صفحات شبکه های اجتماعی
از سوی دیگر، در محله کارگرنشین در جنوب هامبورگ، چند پناهگاه اضطراری ساخته شده است. حس همبستگی هنوز هم دراینجا معنی می دهد: ساکنان محله صفحه ای در فیسبوک ساخته و در آن تقاضای کمک نقدی و غیر نقدی کرده اند. درخواست کمک با استقبال بسیاری از ساکنان منطقه روبرو شده است: در عرض چند ساعت، چند صد نفر به این گروه فیسبوک ملحق شدند.
روند پناهندگی اغلب طولانی است وصبر و انتظار زیادی می طلبد. مددکارهای اجتماعی می گویند که از این زمان انتظار می توان برای آموختن زبان آلمانی استفاده کرد. به این منظور در صفحه فیسبوک از داوطلبان آموزش به زبان آلمانی دعوت شده است.
یادگیری زبان آلمانی، اولین درخواست پناهجویان
کسبانا کلاین، آلمانی مسلمان و عضو حزب سوسیال دموکرات است. وی در زمان فراغتش شبکه ای محلی را برای کمک به پناهجویان اداره می کند. کلاین می گوید که پناهجویان به جز پوشاک نیازهای دیگر هم دارند.
وی می افزاید: « کلاس زبان آلمانی ترتیب دادیم. پناهجویان پیش از اینکه درخواست کفش و لباس گرم کنند، از ما می پرسند که آیا می شود زبان آلمانی یاد بگیرند؟ از همان اول می خواهند زبان آلمانی یاد بگیرند.»
پناهجویان بزرگسال تا زمان اعلام تصمیم نهایی و پاسخ مثبت یا منفی به تقاضای پناهندگی شان، می توانند زبان آلمانی یاد بگیرند.
دولت آلمان بودجه ای دو ساله، معادل یک میلیارد یورو برای کمک به مناطقی که با مشکل تعداد روزافزون پناهجویان روبه رو هستند، در نظر گرفته است و برای هامبورگ نیز هدیه کریسمس ۲۶میلیون یورویی برای مدیریت نیازهای این افراد. از این هدیه چه چیز عاید این پناهجویان می شود؟ اندکی امید و قانونی تازه: قرار است شرایط اعطای اجازه اقامت آلمان برای آنها ساده تر شود.Ver video "آلمان با سیل پناهجویان چگونه برخورد می کند؟"
اسکاتلند؛ ابراز آزادانه عقیده و مدارا با مخالفان
دو کلمه کوچک «بله» یا «خیر» می توانند آینده اسکاتلند را رقم بزند.
موضوع همه پرسی برای استقلال اسکاتلند، از موضوعات داغ در خانه ها و کافه-رستوران های این سرزمین طی دو سال اخیر بوده است.
نظرسنجی ها نشان می دهد موافقان و مخالفان استقلال، تقریبا به یک اندازه اند و ۹۷ درصد از رای دهندگان برای شرکت در این رای گیری ثبت نام کرده اند که نشان دهنده علاقه عمومی به این مساله است.
فیلیپ بارتولومیو در ادینبورگ یک کافه دارد و از طرفداران استقلال اسکاتلند است. او می گوید: «هیچگاه چنین فرصتی وجود نداشت. اسکاتلند دهها سال منتظر دیدن چنین لحظه ای بود. این یک فرصت طلایی است. ما می توانیم این کار را انجام دهیم و ما باید اکنون این کار را انجام دهیم.»
اما برادرزاده او سارا که دانشجوست، درباره آینده کشورش نظر دیگری دارد.
او می گوید: «اینگونه نیست که من فکر کنم ما نمی توانیم استقلالمان را بدست آوریم. فقط اینکه فکر می کنم اکنون زمان چنین کاری نیست. شاید یک یا دو دهه دیگر زمان مناسبی برای رسیدن به استقلال باشد.»
تحقیقات نشان می دهد بعد اقتصادی این استقلال در افکار عمومی اسکاتلند جایگاه مهمی دارد و همواره در بحث ها به ذخایر نفتی این سرزمین در دریای شمال اشاره می شود.
فیلیپ می گوید: «اسکاتلند منابع عظیمی دارد. نفت تنها یکی از این منابع است که شما به آن اشاره می کنید.»
سارا می گوید: «با این حال این مهمترین منبع ماست.»
اما فیلیپ معتقد است: «این مهمترین منبع ما نیست. منابع مهم ما چیزهای دیگری هستند مانند آب، انرژی جزر و مد، انرژی باد، ماهیگیری، کشاورزی و ویسکی. همه اینها عظیم تر از منابع نفتی است.»
بحث میان این دو نفر بر سر موضوع استقلال اسکاتلند گرم شده است و چنین محیطی را می توان در جمع های خانوادگی و یا دوستانه اسکاتلند بکرات مشاهده کرد.
فیلیپ بارتولومیو می گوید: «با وجود آنکه مردم به دو دسته موافق یا مخالف این استقلال تقسیم شده اند اما دشمنی میان مردم بوجود نیامده. البته نمی دانم که آیا چنین موضوعی باعث از بین رفتن دوستی ها شده یا خیر؟ امیدوارم اگر چنین چیزی پیش آمده، دوستی ها دوباره برقرار شود.»
و سارا زیرکانه پاسخ می دهد: «بله، زیرا با هم بودن بهتر است.»
فیلیپ به شعارهای مخالفان استقلال معترض است و می گوید: «مردم با هم باشند بهتر است اما نه در راهی احمقانه، سیاسی و شعاری. شعارهایی مانند “نه ممنونم” احمقانه است. گویا از کسی می پرسی چای می خواهد یا خیر و او می گوید “نه ممنونم”. ما درباره کشورمان صحبت می کنیم نه یک فنجان چای.»
نظر سنجی های اوایل سال جاری میلادی نشان می داد که در میان اعضای ۴۲ درصد از خانواده های اسکاتلند برای دادن رای بله یا خیر اختلاف نظر وجود دارد اما به نظر می رسد که خانواده ها با این اختلاف نظرها مشکلی ندارند. یان شپرد در اسکاتلند به دنیا آمده و همسرش وندی در استرالیا. وندی مدت ۲۵ سال است که در بریتانیا زندگی می کند و اکنون آنها ایام بازنشستگی شان را در شهر زادگاه یان می گذرانند. یعنی شهر مونتروز که مردمش بطور سنتی طرفدار استقلال اسکاتلند هستند و در این همه پرسی رای “آری” می دهند. یان موافق استقلال و وندی مخالف آن است.
یان می گوید: «در خانه ما هیچگاه موضوعات سیاسی باعث بحث و تفرقه نشده است. تاکنون در امور سیاسی ما همیشه هم نظر بوده ایم و تنها در موضوع استقلال اسکاتلند اختلاف نظر داریم.»
وندی در تایید حرف همسرش می گوید: «ما در بسیاری از موضوعات توافق داریم. مثلا من هم درباره خروج از اتحادیه اروپا نگرانم و نایجل فراژ و این مردم واقعا من را ناامید کرده اند.»
یان می گوید: «ما نگاه یکسانی به موضوعات داریم و دوست داریم ببینیم که جامعه به پیش می رود و تنها معتقدیم راههای متفاوتی برای ایجاد برخی تغییرات وجود دارد. نمی خواهم بگویم که استقلال مانند اکسیری اسکاتلند را تبدیل به مدینه فاضله می کند اما معتقدم این گامی به پیش و به سمت بهبود است و شاید نسل بعدی بتواند از این استقلال بهره ببرد.»
وندی و یان هر دو آرزوی توزیع عادلانه ثروت را دارند با این وجود روز ۱۸ سپتامبر رای های متفاوتی به صندوق می اندازند.
وندی می گوید: «روز ۱۸ سپتامبر، رای من “نه” است. فکر نمی کنم که لازم باشد چنین تغییرات بزرگی را برای رسیدن به استقلال کامل انجام دهیم. من با حداکثر تفویض قدرت در عین اتحاد موافقم.»
صرفنظر از نتیجه همه پرسی، این دو دستگی باقی خواهد ماند. اما احتمالا پس از رای گیری، این بحث ها در فضایی آرام تر ادامه خواهد یافت.
به گفته جوانا گیل، خبرنگار یورونیوز در ادینبورگ، در اسکاتلند این اولین پرسشی که هر کسی هنگام ورود به فضای عمومی، به محیط کار یا مراسم عروسی از دیگری می پرسد، پرسش درباره موافقت یا مخالفت با استقلال است. به دلایلی احساسی یا اقتصادی، پاسخ به این سوال ملت را به دو بخش تقسیم کرده است. اکنون پس از دو سال مبارزه، احتمالا خانواده ها و دوستان و همکاران از به کنار نهادن مباحث سیاسی پس از رای گیری، خوشحال خواهند شد.Ver video "اسکاتلند؛ ابراز آزادانه عقیده و مدارا با مخالفان"